part11

555 26 4
                                    

Body shop

Part 11

-پس اگه با خودمه برام مهم نیس که باور کنی یا نه
من همه چیو بهت نشون دادم تو هرکاری دلت خواس با من کردی هرچی خواسی گفتی
منم که یه سگ جندم
باشه
+ چیکار کردم باهات مگه هاا؟؟ میدونی این 13 سال چه زجر هایی کشیدمم؟؟؟
گمشووو تو ماشین
-من با تو جایی نمیام
+ میای خوب هم میای .. البته اگه نمیخوای جلو بابام پاره شی
چون بعدا با اونم کار دارم
-بسه ولم کن
تو اول منو تحقیر میکنی به من میگی میندازمت تو قفس سگم
از اون طرف میزنیم به من میگی سگ جندم
چه مرگته ها؟؟
" ته که دیگه تحمل نکرد کوک رو برد تو یکی از اتاق های عمارت باباش و درو قفل کردو کوک رو لخت کرد
یهو چشمش خورد به دیک بزرگ کوک
یعنی از ته هم بزرگ تر بود ؟
نمیدونست
فقط سعی کرد چیزی به روش نیاره
ولی نمیتونست گرایشش رو پنهون کنه که
دوست داشت گاهی دیک بزرگ کوک رو توی خودش حس کنه
بیخیال افکارش شد و دوباره توی جلد سرد و خشنش فرو رفت "
+ دلمم میخواد جرر نخوری و خونریزی نداشتی باشی کوک .. فقط دلم میخواد اونموقع ببین چیکارت میکنم
اگه هم که باکره بودی بازم جواب زبون درازی هات رو میگیری
حالا داگی شو
-ولم کن نمیخوام باهات سکس کنم
اصن میخوای بهت ثابت کنم؟؟
باشه الان ثابت میکنم
"سوراخاشو نشون ته داد که انقد تنگ بودن ملوم بود حتی انگشت هم داخلشون فرو نرفته"
-دیدی؟؟ خیالت راحت شد؟؟
"و بعد خواست لباس هاشو بپوشه"
+ نه خیالم راحت نشد .. دیکم باید حسش کنه سوراخت رو کوچولو
" و بعد کوک رو سفت از پشت توی بغلش گرف و یه ضرب دیکش رو واردش کرد
کوک از شدت درد نفسش بند اومدو از درد داد زد"
+ اهه.. خودشه .. مال خودم شدی کوک
آهههه .. به آروزم رسیدم.. خودم فتحت کردمم
-عاححح ولم کن ته عاححح
+ هوفف خیلی تنگیی

body shopWhere stories live. Discover now