Body shop
Part 12
"کوک عصبی شده بود برای همین تهو هل داد عقب که باعث شد دیکش ازون بیرون کشیده شه و تهو داگی کردو تا ته کرد توش"
+ آییی چیکار میکنی
-هموت کاری که تو داشتی میکردی
"و بعد محکم کوبید داخل"
+ آیی .. ولم کن .. تو که.. آییی .. نباید .. منو .. آهههه ..
-مگه تاحالا ورس ندیدی مستر کیم؟
+ آخخخ .. دیدم
ولی تو قد این حرفا نیستی
-جدی؟
مطمئنی بیبی؟
"تا ته کرد داخلشو جوری ضربه میزد که به اسفنجش رسیده بودو دوتا از انگشتاشو همرمان کرد تو سوراخ جلوی ته و جوری ضربه میزد که بدن ته بالا و پایین میشد"
+ آیی نکنن
" ته به گریه افتاده بود حس میکرد از سایز خودش بزرگتره که اینجوری پاره شدن سوراخش رو حس میکرد "
+ من..من باکره بودمم ( با گریه )
-حالا دیگه نیسی اهه توعم تنگی بیب
"سرشو کرد سمت خودشو همینجوری که میکوبید توش لبشو مک میزد و گاز میگرف
ته هق هق هاش بالا رفت .. حس میکرد دیک کوک رو توی شکمش حس میکنه "
-ببینم حالا کی قد این حرفا نیس؟
+ چرا .. چرا اینجوری میکنی اخه ( با بغض و مظلومیت )
-وقتی اینو من ازت پرسیدم تو چی گفتی؟؟
گفتی سگتم
پس توعم سگمی
"و بعد اسپنکش کرد"
+ چون..آیییی.. تو رو توی اون.. وضعیت دیدمم .. تو که منو توی وضعیتی ندیدی .. که.. آییی .. اینجوری میکنی .. بعدشم..اخخخ... من ازت بزرگترمم ..و .. و سگ هیچکس هم نیستم
-بزرگتر بودن ربطی به تاپ بودن نداره
الانم سگ منی
درضمن قراره توی خیلی پوزیشنا ببینمت
YOU ARE READING
body shop
Fanfictionکوک توی بادی شاپ مثل همیشه داشت برای مشتری هاش شیک میزد و دنس میله میرفت که تهیونگ رئیس بادی شاپ توجهش به کوک جلب میشه