part6

465 25 4
                                    

Body shop part6
" ته که از این کار کوک تعجب کرده بود و توی شوک فرو رفته بود چند لحظه ای به کوک نگاه کرد و سپس وحشیانه اون رو هل داد و انداختش زمین "
-ا..اخخخ
+ تا زمانی که دستخورده ی بقیه ای حتی نمیتونی توی قفس سگ های من باشی چه برسه به اینکه به خوای من رو لمس کنی و وارد عمارت من بشی !
" و بعد از بازوی کوک گرف و مسیرش رو تغییر داد به تهه باغ و شیلنگ آب رو برداشت و روی درجه سرد گذاشت و روی کوک لرزون گرف "
+ تا زمانی که تن نجست پاک نشده حتی نمیتونم نگات کنم .. ( و بعد با صدای لرزون و ارومی که فقط خودش بشنوه گف ) کاشکی همونموقع هایی که پاک بودی مال خودم میکردمت و عشقم رو سرکوب نمیکردم که الان هرزه ای که دیگه نمیشناسمش نشی
-سردمه خواهش میکنم ولم کن
من اون کارو کردم که فقط ولم کنی باور کن راست میگم من نمیخواسم ببوسمت(گریه)
+ خفه شو فقط ( با داد )
" و بعد تمام لباس های کوک رو درآورد و لختش کرد و با چنگ های دستش محکم همه جای بدن کوک رو جوری که انگار میخواست کیسه بکشه کشید و بیشتر باسنش رو دیکش و لب هاش و صورتش .. میخواست دوباره کوک پاک خودش رو که چند سال پیش گمش کرده بود و حالا توی همچین جایی پیداش کرد با همچین وضعیتی رو دوباره بدست بیاره با اینکه میدونست نمیشه و اولین بارش با یکی دیگه بوده برای همین محکم تر کشید که باعث شد لب هاش و بدنش خونی کبود بشه کوک اونقدر درد داشت و سردش بود که تب و لرز کرد و گریه هاش شدت میگرفت و بیجون توی بغل ته افتاد"
+ هیشش آروم باش .. خوبی ؟؟ حالا دیگه پاکی .. دوباره پاک شدی ! دیگه نمیزارم دست هیچکس بهت بخوره .. مثل قدیما
" و بعد کوک رو همونجوری لخت بلند کرد و روی تخت گذاشتش و پتو رو روش کشید
کوک تب و لرز داشت و توی خودش از درد میپیچید و فقد با نفرت و تعجب به ته نگاه میکرد ته وقتی نگاه کوک رو دید در ثانیه مودش دوباره عوض شد  و اخم بزرگی روی پیشونیش جا خشک کرد و چند پارچه ای رو خیس کرد و روی پیشونی و پاهای کوک گذاشت و مسکنی رو بغلش گذاشت و اشاره کرد بخوره "
+ اینکارا رو میکنم فکر نکنی خبریه ها فقط میخوام سگم برای مهمونی فردا آماده باشه و به خوبی سرویس بده

body shopWhere stories live. Discover now