Body shop
Part 13
+ نمیخوامم..نمیخوام سگت باشممم ( و بعد دوباره بغضش شکست )
-به خواسته ی تو نیست دارلینگ
"و بعد به کوبیدن ادامه داد که حس کرد تهم نزدیکه و سرعتشو بیشتر کرد"
+ اههه .. کوک.. اههه .. بس ..بس کن پاره شدمم
" حالا دیگه تخت کاملا خونی شده بود
با اینکه ته از کوک بزرگتر بود قدرتش خیلی بیشتر بود کوک سوراخش حتی پاره هم نشده بود ولی ته کاملا سوراخش پاره شده بود
کوک که خون ریزی رو از سوراخ ته دید پوزخندی زدو بعد از خالی شدن آب منیش ازش کشید بیرون
دیک خودشم خونی شده بود"
-خوبی بیب؟
" هق هق ته بالا رفته بود "
+ چراا ؟ ( با گریه )
-چون حقت بود
بیا ببرمت حموم
"براید بلندش کردو بردش حموم و ابو باز کرد و شروع کرد به لباش رو بوسیدن
ته با برخورد آب به سوراخش جیغی زد و محکم تر کوک رو گرفت
خیلی براش تحقیر آمیز بود با اینکه 7 سال ازش بزرگتر بود اینطوری زیرش پاره شده بود و زورش نرسید که کاری کنه و الان توی بغل اون بود
با اینکه براش لذت بخش بود ولی انگار تحقیرش بیشتر بود که اصلا به چشمای کوک نگاه نمیکرد و فقط گریه میکرد "
-هیسس اروم باش نترس من پیشتم
"خیلی اروم دستمال رو برداشتو سوراخش رو با نهایت دقت و اروم تمیز میکرد و وسطاش لبش رو میبوسید
ته سرش رو اونوری کرد و از درد به خودش میپیچید"
+ میخوام برمم ( با گریه )
-تو که نمیتونی خونی بری
بزار تمیزت کنم بدش باشه برو
فقد یکم درد داره تحمل کن
"و بعد دوباره اروم اروم تمیزش میکرد"
+ خیلی عوضیی
-اگه من عوضیم پس تو چی ای؟
+ لابد سگ ؟
( با طعنه و اشاره به حرف چند دقیقه پیش کوک )
YOU ARE READING
body shop
Fanfictionکوک توی بادی شاپ مثل همیشه داشت برای مشتری هاش شیک میزد و دنس میله میرفت که تهیونگ رئیس بادی شاپ توجهش به کوک جلب میشه