قبل از شروع پارت جدید،
گفتم یه سلام و احوالپرسی کنم.
با داستان چطورین؟ حال میکنید؟
خوشم میاد حسابی فعال شدین. دمتون گرم!لایک، کامنت، فالو یادتون نره!
توی اینستا و تلگرام هم میتونید منو پیدا کنید👇Insta: larry.cupcaks
Telegram: larrycupcaks28💙💚💙💚💙💚💙💚💙💚💙💚💙💚💙💚
لویی نشسته بود و خیره به نقاشی هری نگاه میکرد.
حتی با اینکه پنج روز از اون اتفاق می گذشت تا کاملا حالشون خوب شد، و دکتر بهشون گفت که میتونن از قرنطینه خارج بشن. ولی لویی همچنان به فکر اون نقاشی و شعر هری بود.
از قرنطینه دراومدن، متاسفانه به این معنی بود که هری دوباره برمیگشت سر کار. اما خداروشکر، یه حمام حسابی کردن و لباس مرتب پوشیدن. دوباره شدن مثل آدمیزاد.
فقط هری بعضی وقتا سرفه های کوچیکی داشت.لویی توی دفتر کار هری، لبه ی پنجره نشسته بود. دفترچه ی ترانه هاش تو دستش و هری رو تماشا میکرد.
که البته چیزی نمی نوشت، چون هری کاملا هوش و هواس رو از سرش برده بود.هری داشت با اقای نخست وزیر صحبت میکرد. روی صندلی چوبی بزرگش نشسته بود و با اون فیگور دستهاش روی هم، شدیدا هات بود!
لویی همش به خودش یادآوری میکرد نفس بکشه.
از صبح، هری بهش گفته بود که چقدر از این مرد بدش میاد و دلش نمیخواد باهاش حرف بزنه. و این کاملا توی چهره ی هری مشخص بود.آروم نگاهی به لویی انداخت. احتمالا متوجه نگاه های لویی به خودش شده بود. یه بوسه بی صدا براش فرستاد. و لویی، با انگشتهاش یه قلب تو هوا کشید.
هری خندید و چال گونه ش نمایان شد. و دوباره نگاهش رو برد روی مانیتور و چونه ش رو روی دستش تکیه داد.لویی کاملا میتونست ببینه که هری سعی میکنه گونه های سرخش رو پنهان کنه.
بعداز بیماری کرونا و باهم توی قرنطینه موندن، همه چیز تغییر کرد.
هری خیلی بیشتر تاچی تاچی شده بود.
البته نه اینکه بد باشه!
فقط، تا اون موقع، این لویی بود که دنبالش بود، به دفتر کارش می رفت، و همش در تلاش بود تا توجه هری رو جلب کنه.
و الان، هری اینجوری شده.وقتی از خواب بیدار میشن، لویی رو بغل میکنه و ازش میخواد قبل از اینکه بلند بشن، ده دقیقه ای همینجوری بمونن.
وقتی توی قصر یا باغ قدم میزنن، دست یا بازوی لویی رو میگیره.
حتی به آنتونی دستور میده صبحانه رو براشون بیاره توی اتاق! چیزی که قبلا ازش متنفر بود!وقت و بی وقت به باسنش حمله میکرد و میخوردش. لویی باید علاقه ی شدید شاهزاده به خوردن باسنش رو هم به گرفتن دور کمرش، بلند کردنش و بوسیدن در حین سکس اضافه کنه.
YOU ARE READING
love will tear us apart L.S
Overig"نباید مزه ی خوبش رو میچشید، وقتی میدونست هرگز نمیتونه اونو داشته باشه..." قرار بود فقط یک شب باشه. اما وقتی تمام دنیا به قرنطیه میره، لویی تاملینسون، خواننده ی معروف و محبوب، خودش رو حبس شده در قلعه ویندزور میبینه. در کنار شاهزاده هریِ لعنتی..... N...