*وکیل جونگکوک زنگ زده بود
_خب؟
*دیروز آزاد شده
تهیونگ چند ثانیه مبهوت جیمینو نگاه کرد
_برام مهم نیست
جیمین پوزخند عصبی ای زد
*آره میدونم،برای همین روز بعد از اون اتفاق کشیش بودنو کنار گذاشتی،چیزی که از بچگی براش آموزش دیده بودی
_تفکراتم تغییر کردن
*اوکی،پس اونی ام که برای جونگکوک وکیل جور کرد و حبسشو از ده سال رسوند به چهار سال تو نبودی
_بابتش عذاب وجدان داشتم
*پیگیریات چی؟اگه خودم خبرشو بهت نمیدادم خودت زنگ میزدی به وکیلش
_به پرو پام نپیچ جیمین،میخوای چی بشنوی؟دقیقا فکر میکنی چی پشت کارامه؟من یه کشیش کوفتی بودم و آخرین چیزی که ممکنه بهش فکر کنم اینه که عاشق همجنسم بشم،پس بار آخرت باشه منو با جئون جونگکوک امتحان میکنی
*فکر کردم گفتی تفکراتت تغییر کرده!
_آره جیمین،فلسفه تفکر مذهبیمو سست کرده بود و وجود اون پسر تلنگر بود که کنارش بزارم،ولی بازم نه در حدی که عاشق پسر بشم
*یه جوری میگی انگار داری از یه ننگ بزرگ حرف میزنی،من دوستتم ته و من عاشق یه پسرم،انقد به نظرت نفرت انگیزه؟
_نفرت انگیز نیست،حرفمو اشتباه فهمیدی،من گفتم"من" آدمش نیستم،نگفتم هیچکس نباید اینکارو بکنه،دارم درباره چهارچوب اخلاقی خودم حرف میزنم،دارم میگم بعیده برای من پیش بیاد،اوکی؟
*باشه...اوکی
+وکیل مین
٪برات خوشحالم پسر،بالاخره تلاشامون نتیجه داد
+تا ابد مدیونتم وکیل مین،فقط یه خواسته ای داشتم
٪بگو
+میخوام کیم تهیونگو ببینم،آدرسی چیزی ازش داری؟
٪کیم تهیونگ....فقط میدونم دیگه کشیش نیست،ولی شماره دوستشو دارم،زنگ میزد پیگیری...
وکیل مین یادش اومد جیمین سپرده بود چیزی به جونگکوک نگه و حرفشو خورد
+زنگ میزد پیگیری میکرد؟دوست تهیونگ؟
٪آره خب راستش جیمین دوست منم هست،و آره،کنجکاو بود درباره وضعیتت
+آها...خب،شمارشو برام بفرست لطفا
DU LIEST GERADE
《criminal》
Fanfiction(کامل شده) داستان یه کشیش و یه گناهکار... Couple:vkook,taekook,kookv Genre: enemies to lovers, romance, happy ending