+چیکار میکنی؟ولم کن
جونگکوک در تقلا برای نفس کشیدن گفت،زود بود نشون بده زورش چقد زیاده
تهیونگ فشار دستشو کمتر کرد و با چشمهای ریز شده پرسید:
_بابام فرستادت نه؟
جونگکوک وقتی دید هیچ جواب جایگزینی نداره سرشو به آرومی به نشانه موافقت تکون داد
_پس دوباره برام بپا گذاشته...
از جونگکوک فاصله گرفت و سعی کرد با نفس های عمیق خودشو آروم کنه
+یه لحظه گوش کن،من نمیدونم مشکلت با بابات چیه،و نمیدونم چندمین نفریم که از طرف بابات میان پیشت...
_هشتمین نفری
+اوکی،هشتمین نفر،خب ببین،حرفم اینه...اون میدونه که جونت در خطره،داره با جون تو تهدید میشه پس وجود من اینجا ضروریه اوکی؟
تهیونگ نگاه بی حالشو به جونگکوک داد
_بیرونت نمیکنم،نترس
+برای من فرقی نمیکنه بیرونم کنی یا نه،شغل قبلیم کم ریسک تر بود
_شغل قبلیت چی بود؟
+دزد بودم
_جدیم
+منم همینطور
جونگکوک تو اتاقش نشسته بود و با لپتاپ کد نویسی رو تمرین میکرد
در اتاق به آرومی باز شد و تهیونگ با یه بطری شراب قرمز و دو تا لیوان وارد شد
_فکر کردم لازمه زنده بودنمو با تو جشن بگیرم،من آدم قدر نشناسی نیستم
تهیونگ مردد گفت و منتظر ریاکشن جونگکوک موند
جونگکوک با دهن باز نگاهش میکرد
_ا...اگه کار داری من میرم
جونگکوک از جاش بلند شد و دست تهیونگو گرفت و داخل کشید
در اتاقشو بست و نور اتاقو کم کرد+بیا تو ببینم،شوکه ام کردی پسر مسیح،از تو بعید بود
تهیونگ جمله جونگکوکو بی جواب گذاشت،به اندازه کافی امروز بحث کرده بودن
جونگکوک تخت بزرگشو از وسایل خالی کرد و دو تا بالشت رو تکیه داد به دیوار خودشو روی تخت انداخت و با دست به تهیونگ اشاره کرد
تهیونگ جلو رفت و کنار جونگکوک نشست
جونگکوک نگاهشو به تهیونگ دوخت
لباس سفید آستین بلند با شلوار سفید هم جنسش
BINABASA MO ANG
《criminal》
Fanfiction(کامل شده) داستان یه کشیش و یه گناهکار... Couple:vkook,taekook,kookv Genre: enemies to lovers, romance, happy ending