_عشق واقعا چیه؟
+اگه از من میپرسی فقط یه سری کنش و واکنش شیمیایی برای بقا
_اگه برای بقا بود بین من و تو اتفاق نمیوفتاد
+چرا،من برای زنده موندن به تو نیاز دارم،تو اکسیژن منی،کی گفته بقا فقط تولید مثله؟
_بس کن،تو حرف عاشقانه زدن شکستم میدی
تهیونگ با خجالت گفت
+قرار نیست اندازه من زبون باز باشی،من طبیعی تو رو دوست دارم،برای هیچی تلاش نکن
_اونقد از خودم مطمئن هستم که اینکارو نکنم
+بله آقای خودشیفته،میدونم
_ولی به نظر من عشق کنش و واکنش شیمیایی نیست،عشق یک استراتژی ذهنیه
+خیلیم وضعیتت از من بهتر نیست،دو تا آنتی رمانتیک افتادیم به هم
جونگکوک با خنده گفت و باعث خنده تهیونگ شد
_جدی میگم،استراتژی ذهنه،شراکت خودآگاه و ناخودآگاه،یه جور بلای خودخواسته برای اینکه یک چیزی بتونه قلبمونو به تپش بندازه،قرن هاست مردم در تلاشن تظاهر کنن هیچی دست خودشون نیست و عشق جدا از اختیاره،ولی خب برای من اینطور نبود،من به اختیار خودم تو تله افتادم چون واقعا به این تپش قلب و شوق احتیاج داشتم
تهیونگ داشت توضیح میداد که جونگکوک حس کرد واقعا نمیتونه این حجم از جذابیتو بی جواب بزاره پس خودشو جلو کشید و درست تو فاصله چند سانتی متری تهیونگ ایستاد
حالا جفتشون به کانتر آشپزخونه تکیه زده بودن+و من میتونم قلب این مرد رو به تپش بندازم؟
تهیونگ با خودش فکر کرد جونگکوک همیشه همینقدر اغواگرانه حرف میزد و اون حواسش نبود؟
تهیونگ با نفس حبس شده تو چشمای جونگکوک زل زد
دست جونگکوک جلو تر رفت و روی ماهیچه سینه تهیونگ قرار گرفت
لبخند جونگکوک پر رنگ تر شد
و نگاهش عمق بیشتری گرفت+میتونم حسش کنم،ضربان قلبتو
_از تاثیرت روی من لذت میبری؟
+خیلی
تهیونگ نگاهشو ریز کرد و لباشو با زبون خیس کرد
نگاه جونگکوک روی لباش کشیده شد که بلافاصله به نیشخند باز میشدن..
_منم همینطور
جونگکوک منتظر نموند و لباشو محکم رو لبای تهیونگ کوبید
بوسه پر عطشی بود
ŞİMDİ OKUDUĞUN
《criminal》
Hayran Kurgu(کامل شده) داستان یه کشیش و یه گناهکار... Couple:vkook,taekook,kookv Genre: enemies to lovers, romance, happy ending