*بابات خوش سلیقه ای به خرج داده این دفعه
_هیسسس جیمین میشنوه
*بشنوه خب
_ازش خوشم نمیاد
*به نظر نمیاد،داری با یه لبخند عاشقانه این حرفو میزنی
تهیونگ که دیگه بحث کردن با اون موجود نفهمو جایز نمیدید بلند شد
*هی هییی ببخشید ناراحت نشو
_ناراحت نشدم،میخوام قهوه درست کنم،میخوای؟
+منم میخوام قهوه
جونگکوک در حال خشک کردن موهاش گفت
_کجا حموم کردی؟
+موهامو تو سینک شستم،چطور؟
_چرا فقط برنمیگردی خونه ت؟
+چون جونت در خطره؟
*سلام،من جیمینم،دوست تهیونگ
جونگکوک نگاهشو به اون پسر خوش قیافه و بانمک داد
+سلام،دوست داشتنی به نظر میای،بر خلاف دوستت
*آره خب،تهیونگ بد قلقه
_جیمین!تو دوست منی
+اصلا چطور با یه کشیش متعصب دوستی جیمین شی؟بهت نمیاد مذهبی باشی
*آخ آخ نپرس،روزی نیست که سر اعتقادات دعوامون نشه
+منم اگه بخوام حرف بزنم به دعوا میکشه
_خداروشکر حرف نمیزنی
تهیونگ با چرخوندن چشماش گفت و سمت قهوه ساز رفت
جونگکوک بعد خشک کردن موهاش حوله کوچیکو کنار قهوه ساز انداخت
_این حوله من نیست؟
هیچ صدایی از جونگکوک بلند نشد
تهیونگ چشماشو بست و حوله رو فشار داد
_جئون اعتقادی به حریم شخصی نداری؟
*سخت نگیر ته ته
_جونگکوک مگه با تو نیستم؟
+پوففف ببخشید،خوبه؟
_به نظر پشیمون نمیای
+نیستم،کیم تهیونگ،پشیمون نیستم،زندگیمو ول کردم اومدم دارم تو کلیسا زندگی میکنم،چرا؟برای نجات جون با ارزش تو،و حق ندارم فقط از حوله کوفتیت استفاده کنم؟
_تا اونجایی که من فهمیدم این شغلته نه؟بابتش از بابام پول میگیری
جونگکوک هیچی نگفت،حوله رو برداشت و از اتاقی که تبدیل به آشپزخونه شده بود بیرون رفت
KAMU SEDANG MEMBACA
《criminal》
Fiksi Penggemar(کامل شده) داستان یه کشیش و یه گناهکار... Couple:vkook,taekook,kookv Genre: enemies to lovers, romance, happy ending