💎11

25 9 0
                                    

^من از جونگکوک خوشم میاد




مینهو ناگهانی گفت و گردن تهیونگ طوری به سمتش چرخید که صدای شکستن چند تا از استخوناش به گوش اون دو نفر رسید
و جیمینی که داشت نخودی میخندید با نگاه تهیونگ جدی شد

*خب،خیلی عالیه،چرا نمیری بهش بگی؟شاید یه شانسی داشته باشین با هم

_نمیشه!جونگکوک نه

*چرا نه تهیونگ؟مشکلی داری؟

جیمین با شیطنت پرسید

_مینهو هنوز بچس و جونگکوک پسر خوبی نیست،ازش سو استفاده میکنه

^همچین آدمیه؟

*نه نیست،بهونه های تموم نشدنی تهیونگه

_نمیشه،مینهو تو نباید قربانی یه سری احساس زودگذر بشی تو دست من امانتی

*باز فاز کشیش برداشت

^من رسما هیجده رو تموم کردم هیونگ،و از گرایشم مطمئنم پس لطفا بزار به پسری که ازش خوشم اومده اعتراف کنم...


مینهو خیلی مودب توضیح داد

تهیونگ توی سرش جنگ بود

"چطور میتونم با این بچه مخالفت کنم؟اصلا چرا دارم مخالفت میکنم؟میتونم تحمل کنم جونگکوک اون پسرو لمس کنه؟یا طوری که به من نگاه میکرد نگاهش کنه؟"

تهیونگ سکوت کرد و فقط با دستش اشاره کرد که اوکیه

مینهو با ذوق بلند شد و بیرون رفت چون از قبل آماده شده بود و کلی به خودش رسیده بود



_تو قرار نبود تو یک هفته برای این بچه خونه جور کنی؟

*پیدا نشد خب چیکار کنم؟هم تو چرا عصبانی هستی؟چون تو سینگلی همه باید سینگل بمونن؟

_بس کن جیمین خودتم میدونی درد من چیه سر به سرم نزار




^ینی زیادی به خودم رسیدم؟

مینهو دم در خونه جونگکوک بود و توی آینه جلوی در خودشو چک میکرد و منتظر باز شدن در بود

در باز شد و بالا تنه لخت جونگکوک نمایان شد
این عادت جونگکوک که با بالا تنه برهنه توی خونه میگشت آخر کشته میداد

+اوه،مینهو درسته؟

^خودمم،میتونم خودمو تو خونتون قهوه مهمون کنم؟

جونگکوک از پرویی دور از انتظار مینهو هم تعجب کرد و هم خندش گرفت

+معلومه،بیا تو

مینهو وارد خونه جونگکوک شد و روی مبل نشست
جونگکوک رفت آشپزخونه تا قهوه درست کنه

+پیش تهیونگ خوش میگذره؟

^آره تهیونگ هیونگ واقعا عالیه،اگه از عقاید کشیشانه اش صرف نظر کنیم

《criminal》Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon