9💎

29 9 0
                                    

تهیونگو روی تخت گذاشت و اول لباسای خودشو درآورد
مردمک چشمای تهیونگ با ترس کارای جونگکوکو دنبال میکردن
جونگکوک تمام مدت خودخوری میکرد ولی ادامه میداد
بعد از اینکه فقط یه باکسر تو تنش موند روی تهیونگ خیمه زد
وقتی دستاش روی لبه تیشرت پسر قرار گرفت و اونو از تنش خارج کرد تونست لرزش بدن تهیونگو بفهمه
احتمالا اگه دستاش فلج نبود کلی تقلا میکرد

جونگکوک با وجود احساس سنگینی روحش سرشو پایین برد و شروع به مکیدن گردن تهیونگ کرد
تهیونگ فقط اشک میریخت
جونگکوک سرشو بالا برد تا به خط فک تهیونگ برسه و با حس شوری و خیسی اون ناحیه نگاهشو به مژه ها و چشمای خیس تهیونگ دوخت
تهیونگ نگاهشو گرفت،نگاهی که از توش دلخوری میبارید
نگاهی که جونگکوکو تسلیم کرد
سرشو پایین برد و رو قفسه سینه تهیونگ گذاشت
تهیونگ حس کرد سینه اش با قطرات اشک جونگکوک خیس میشه
ولی احتمالا توهم زده بود نه؟
با لرزش شونه های جونگکوک شکش به یقین تبدیل شد
اون پسر داشت گریه میکرد

+من...من داشتم باهات چیکار میکردم؟....لعنت به من...لعنت بهم...
سرشو بالا آورد و صورت تهیونگو قاب گرفت
دستشو تند تند روی صورت تهیونگ میکشید و هزیون وار جملاتشو ردیف میکرد

+متاسفم،متاسفم تهیونگ باشه؟منو ببخش...منو ببخش...

در نهایت بلند شد و از اتاق بیرون رفت
تهیونگ به استیصال رسیده بود
نه میتونست حرفی بزنه نه تکون بخوره...و این خیلی سخت بود
درست وقتی داشت از جونگکوک متنفر میشد جونگکوک شانس از دست رفته شو برگردوند
ولی این باعث نشد از چشم تهیونگ نیوفته
تهیونگ چشماش از شدت گریه میسوخت پس اونارو روی هم گذاشت و همونجوری خوابش برد








جونگکوک بعد از دویدن و آروم کردن خودش به خونه برگشته بود
احتمال میداد تهیونگ تا الان رفته باشه
برای عوض کردن لباساش به اتاقش رفت و تهیونگو روی تخت خودش دید

+پس هنوز نرفتی

تهیونگ عمیقا خواب بود

+دیدی چی به روزم آوردی کشیش کیم؟نه میتونم ازت دست بکشم نه میتونم داشته باشمت،هر چقدر خودمو گول میزنم که ازت بدم میاد موفق نمیشم

جلوی صورت تهیونگ رو زمین نشست و دستشو جلو برد
موی بلند تهیونگو پشت گوشش فرستاد و با پشت انگشت اشاره صورتشو نوازش کرد
رد کبودی رو گردنش توی ذوق میزد

جونگکوک با دیدن اون کبودی دستشو عقب برد و مشت کرد

با عصبانیتی که دوباره جون گرفته بود بلند شد و برای دوش گرفتن به حموم رفت




تهیونگ بعد یک ساعت لای پلکاشو باز کرد
صدای شر شر آب میومد
دستشو بالا آورد و از اینکه از اون حالت دراومده خوشحال شد

《criminal》Where stories live. Discover now