دوازده

1K 220 58
                                    

:«کارت عالیـــ»

اجازه کامل کردن جمله رو  به هوسوک نداد و در حالی که حوله سفید رو به دور خودش گرفته بود از کنارش گذشت و به دنبال استادش رفت

صداش کرد

:«تهیونگ»

ولی مرد بی توجه به راهش ادامه داد و از پله ها پایین رفت

دوباره صداش کرد

:«کیم تهیونگ»

ولی بازم به راهش ادامه داد

جونگکوک سرعتش رو بیشتر کرد و جلوی تهیونگ درومد یک پله پایین تر از استاد ایستاده بود بخاطر همین باید سرش رو کمی بلند میکرد تا تهیونگ چشم تو چشم بشه

:«چرا اومدی اینجا؟»

به چشمای تهیونگ زل زده بود ولی چشماش خالی بود هیچی درونش نبود فقط انعکاس خودش بود

:«هوسوک قبلا شاگردم بوده اومدم بهش سر بزنم»

جونگکوک منتظر نگاهش کرد

همون لحظه مرد پوزخند زد

:«نکنه فکر کردی بخاطر تو اومدم؟»

قهقهه ای زد و بعد به چشمای غمگین جونگکوک زل زد

دستش رو جلو برد و صورت کوچک پسر رو در دست گرفت

:«فکر کردی خیلی خاصی؟جای خالیت خیلی زود پر میشه فقط با یه بشکن زدن»

دهنش باز مونده بود فکر نمیکرد تهیونگ اون مرد شکسته همچین رویی داشته باشه

ولی یه چیز دیگه هم نمیدونست تهیونگ بشدت آدم رقابتی بود!

:«دارم با کمپانی پارک قرارداد میبندم تا دوباره به صنعت برگردم و مطمئن باش با خبر برگشتن من به پورن نیومده فراموش میشی»

و بعد از کنارش گذشت و پسر رو با افکارش تنها گذاشت

روباه خندان بی رحم بود و عاشق سرگرمی؛ جونگکوک نمیدونست این تازه شروع ماجراست

***

جیمین کرواتش رو تو آیینه چک کرد و لبخندی زد
دستی به موهاش کشید و دوباره مرتبشون کرد

:«اروم باش مین یونگی، رییس جمهور داره میاد ببینتت استرس نداره فقط رییس جمهور داره میاد ببینتت»

سعی کرد استرسش رو پنهان کنه ولی بی نتیجه بود، منشی مین یونگی هفته پیش تماس گرفت و گفت
"جناب مین تمایل به دیدن شما دارن"

و حالا جیمین نمیدونست این خوبه یا بده
اون آدم مهمی نبود فقط صاحب کمپانی صنعت بزرگسال بود و دلیل این جلسه رو نمیدونست

همراه با مردی که به نظر میرسید معاون رییس جمهور بود راه افتاد سعی میکرد اضطرابش رو قایم کنه و اعتماد به نفس کاذبش رو حفظ کنه

به در رسیدن، مرد در رو براش باز کرد و با وارد شدن جیمین در رو بست

جیمین حدس میزد یونگی روی صندلی که حالا پشتش بهش بود نشسته باشه پس با سعی کرد بدون اینکه صداش بلرزه بگه

:«عصرتون بخیر آقای رییس جمهور»

یونگی چرخید و با ظاهر سردش نگاهی به مرد انداخت

:«پارک جیمین، سی و سه ساله هفت سال تهیه کننده و فیلمبرادره فیلم های بزرگسال بودی»

مکثی کرد

:«البته نه تمام فیلم ها، فیلم های کیم تهیونگ یا همون روباه خندان»

ناخواسته بزاقش رو قورت داد اون مرد ازش چی میخواست؟

ولی بجای اینکه بترسه خندید و به خودش جسارت این رو داد که سیگاری از روی میز رییس جمهور برداره و گوشه لبش بزار؛ تکیه اش رو به میز داد و به دنبال فندک گشت همون لحظه آتشی صورتش رو گرم کرد

یونگی با پوزخند جسارت جیمین رو تحسین میکرد

پکی از سیگارش زد

:«لازم به تحقیق نبود خودم همه چیز رو بهتون میگفتم»

سری کج کرد

:«اونوقت از کجا میدونستم بهم راستش رو میگی؟»

:«کی اونقدر جرعت داره که به پسر خوانده رییس یاکوزا دروغ بگه»

این دفعه نوبت یونگی که تعجب کنه و با حیرت بهش زل بزنه

جیمین بلند تر خندید واکنش مرد جسورش کرده بود

:«منم درسام رو خوب خوندم و دقیقا مثل شما تا آدمم رو نشناسم باهاش هم کلام نمیشم»

روی صندلی مقابل یونگی نشست و به سمتش خم شد
و زمزمه کرد

:«حالا که هر دومون خوب از هم شناخت داریم نظرتون چیه این مزخرفات رو تمومش کنیم و بریم اصل قضیه؟»

یونگی با تردید سری تکون داد

:«میخوام روی کمپانیت سرمایه گذاری کنم»

جیمین به گوشاش شک کرد، پیشونیش رو چروک کرد و با تعجب پرسید

:«بله؟»

:«ولی به شرطـ..... روباه خندان رو با جونگکوک با هم همبازی کن»

...

سلام نویسنده صحبت میکنه من بعد از حدودا چهارماه غییت برگشتم و خواستم بگم اپدیت های بیشتری از این داستان خواهید داشت

پیج جدیدی هم برای سناریو زده شده

ایدی: javaadstarkk

با عشق جواد

Hai finito le parti pubblicate.

⏰ Ultimo aggiornamento: 2 days ago ⏰

Aggiungi questa storia alla tua Biblioteca per ricevere una notifica quando verrà pubblicata la prossima parte!

 🔞porn master class🔞 ll vkook Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora