PART 15

184 31 5
                                    

جوهان همچنان سیگار میکشید و نامجون هنوز هم بهت زده از اتفاقات یکساعت اخیر نتونسته بود خودشو قانع کنه

_چرا دوتاتون زانوی غم بغل گرفتید ؟ جوهان تو سالهاست کناره منی ما باهم این برنامرو ریخیتم این چه ریختو قیافه ایه به خودت گرفتی ؟

نامجون نگاهشو به جانگهو که خیلی ریلکس و عادی درمورد این مسئله حرف میزد داد

_من هنوز نمیتونم باور کنم .. چرا اون دونفر ؟!

_تو الان باید خوشخال باشی دکتر کیم هرچی نباشه تو پزشک مسئول این پروژه ای تمامه اینا حاصل دانش و زحمته توئه

_چرا اونا ؟ چرا یکی دیگه نه ؟!

_دوست داشتی پروژت تا چندسال همچنان بی نتیجه بمونه ؟! بده که دونفرو داریم که همین حالا که نتایجو گرفتی آزمایشو باهاشون شروع کنی ؟

_آقای پارک چرا این مسئلرو دارید عوض میکنید ؟ معلومه که خوشحالم مسئوله پروژه به این مهمی منم ، معلومه که خوشحالم به عنوان یه دانشمند بزرگ قراره شناخته بشم اما واقعا برام غیر قابل تصوره که چطور قراره این آزمایشو روی جونگکوک انجام بدم ، هزاران نفر توی دنیا هستن که با گرفتن پول حاضرن بشن نمونه ی این آزمایش اما شما دست گذاشتید روی بچه های خودتون اصلا نمیفهمم دلیل این انتخاب شما چی بوده !!

_نیازی ام نیست که بدونی

_اما من پزشکشون قراره باشم اونی که قراره این پروژرو جلو ببره منم

جانگهو از پشت میزش بلند شد و روی صندلی مقابل نامجون نشست

_دکتر کیم تو شاید داماد جوهان باشی ولی یادت باشه توی مسائل کاری هیچ چیزی جز درست انجام دادن کارت به تو مربوط نیست

_اونی که به من نیاز داره شمایید نه من

_میتونم خیلی راحت بندازمت کنار کیم پس برای من شاخوشونه نکش ، کم نیستن آدمایی که برای جای تو نشستن مقابل من برای این پروژه له له میزنن

نامجون از جاش بلند شد و دکمه ی کتشو بست  و از بالا به جانگهو نگاه کرد

_ پس بهتره برید سراغ همونا ، شما فکر کردید اون اطلاعاتی که تمامه این مدت بهتون دادم کارتونو تموم کرده اما سخت در اشتباهید

نامجون با انگشت اشاره چند ضربه به شقیقش زد
_ چون رمز این پرونده اینجاست جناب رئیس جمهور بعدشم اگر همونایی که به قول شما له له میزنن میتونستن این پروژرو حل کنن شما هیچوقت سراغ من نمیومدید

جانگهو دندوناشو روی هم فشار داد و با عصبانیت از جاش بلند شد

_چطور جرئت میکنی منو مسخره کنی ؟ تو اطلاعاته درستو به ما ندادی ؟

_معلومه که نه چرا باید اینکارو میکردم ؟

جانگهو پوزخندی زد
_اونوقت تو با این رفتارای خودت دم از انسانیت میزنی ؟

Forced MarriageWhere stories live. Discover now