پاورچین پاورچین خودش رو به میز چانگبین رسوند و قبل از این که دستش به شونهاش بخوره صدای چانگبین بلند شد
_تلاشت تو نوع خودش تحسین داره کوموربی،اما نه زمانی که صدای پاهات رو میشنوم
صندلیش رو به طرف فلیکس چرخوند و با دیدن دستش که روی هوا خشک شده و لبش آویزونه ؛پوزخندی زد و دستش رو گرفت و به طرف خودش کشید و از گیجی توی شماش استفاده کرد و وادرش کرد رو پای خودش بشینه...
_میدونی چیه ؟عجیبه این حجم از تغییرت ،میتونستم از تو چشمات بخونم که حاضری به هرچیزی رو بیاری تا خون من رو کف خونه بریزی ولی الان از اون دردسر قبلی خبری نیست...چیزی تو سرته ؟؟فلیکس به عادت همیشه گوشه انگشتش رو میکند و از چشمای تیزش دور نموند پس دستش رو محکم به پشت دست فلیکس کوبید و چونه اش رو بین انگشتاش فشار داد
_با توام توله سگ ،خوشم نمیاد جوابی نشنومفلیکس نفس عمیقی کشید و به دستی که روی دستش بود خیره شد ؛این دست تا امروز خونای زیادی رو ریخته بود ...سرش رو بالا اورد و چشمای تیره چانگبین رو شکار رد،اون چشما شاهد شکنجه های زیادی بود ولی میتونست درکنارش دردی رو هم ببینه که توی چشماش لونه داشت ...
قبل از اینکه بخواد جوابی به سوالش بده ،با صدای دوباره چانگبین دهنش بسته شد
_بهتره بگم خوشم نمیاد جوابت بی ربط و چرت باشه ..یادته که میتونم چه کابوسی باشم ؟؟دستش بدون اینکه بتونه روش کنترلی داشته باشه بالا اومد و روی گونه چانگبین گذاشت و با انگشت شصتش نوازشش کرد
+میدونی که از روز اول هم بهت دروغ نگفتم ؟پس چرا فکر میکنی الان فریبت میدم ؟ولی اگه میخوای میتونم مثل ی عوضی خامت کنم و مدارک رو میزت رو چنگ بزنم و از جهنمت در برم ..
بعد از پایان جملش چنگی به کارد توی ظرف رو میز زد و کنار شاهرگ چانگبین گذاشت و نیشخند زد .
چانگبین حلقه دستش دور کمر فلیکس رو محکم تر کرد و نگاهش رو تو چشمای بی گناه آفرودیتش قفل کرد ....بهش افتخار میکرد تو این مدت به خوبی تونسته بود درسایی که چانگبین بهش داده بود رو یاد بگیره
با پاش چرخش نرمی به صندلیش داد تا دوباره به سمت میز بچرخه و حالا تن آفرودیتش بین خودش و میز گیر افتاده بود ...نگاه هر دوشون تشنه بود ؛یکی تشنه تشویق شدن و دیگری تشنه لمس کردن لباش
دستش رو بالا آورد و روی دستای کوچیکش گذاشت و کارد رو پایین آورد ،همونطور که تلاش میکرد فاصله لباشون رو به صفر برسونه زمزمه کرد
_خوب بود کوموربی ولی سعی کن برق نگاهت و رنگ خشمش تیزتر از خنجری باشه که تو دستت میگیریقبل از اینکه این فاصله رو صفر کنه درب با ضرب باز شد که باعث شد فلیکس مثل توله گربه از جاش بپره و موهاش سیخ بشه و پرشش باعث شد کمرش محکم به میز برخورد کنه ؛نگاه تیز چانگبین به فرد تو اتاق برخورد کرد که کسی جز لینو نبود...محض رضای فاک کسی جز اون نمیتونست اتاق رییس رو با خونه خاله یکی بدونه
همونطور که نگاهش به لینو بود دستاش رو زیر پای لیکس برد و روی میز نشوند ..
لبخندی رو لبش نشوند و همونطور که چونه اش رو میخاروند به طرف عامل شرارت حرکت کرد
YOU ARE READING
gnossienne
Fanfic⎙ قسمتی از متن↶ با نشستن بوسه روی لاله گوشش لرز توی تنش تشدید شد و جوشش چیزی رو تو چشمش حس کرد پلوتو نمیتونست انقدر کثیف باشه ،میتونست؟ گزارشگری که به خونه خانواده ایی رفته بود و از مراسم سوگواری مرگ جوونی گزارش میداد ،پسری که شبونه توسط زورگیرای م...