ᕱ⑅ᕱ 17

1.1K 178 125
                                    

୨୧ my petal ୨୧
part 17

به آرومی موهاش و نوازش کرد و خرگوشی و که شبیه گوجه شده بود و نگاه کرد

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

به آرومی موهاش و نوازش کرد و خرگوشی و که شبیه گوجه شده بود و نگاه کرد

_ بهتری جونگکوکی؟

بدون نگاه کردن به مرد سری تکون داد و گوشهاش بالا پایین می پریدن،  خب مرد که نمی‌دونست توی دل کوچیکش چی میگذشت .
سعی میکرد ضربان قلبش و آروم کنه ، اون بوسه روی پیشونیش.. اون باعث شده بود تا خرگوش چند ثانیه فراموش کنه نفس بکشه .

مدتی گذشت ،تهیونگ با دیدن خجالت خرگوش،  خنده‌ مردونه ای کرد و جلوی پسر روی میز خم شد

_ به پيشنهادم فکر کن و فردا بهم جواب بده خرگوشی، باشه؟

+ ب‌‌..بله بهتون میگم

بعد با سرعت کوله بانمک خرگوشی شو برداشت و به ساعت نگاه کرد
+ من دیگه میرم..!

_ کجا؟ من میرسونمت!

گفت و به کتش و سوئیچ ماشینش چنگ زد‌ . در و برای کارمند کیوتش باز کرد و همراهش از شرکت خارج شد.

در طول مسیر چیزی نگفتن ولی ذهن هر دو خیلی درگیر بود. خرگوشی که نمی‌دونست باید پیشنهاد مرد و در رابطه با زندگی توی خونه اش بپذیره یا نه و مرد که همه نقشه های احتمالی اونا واسه خرگوش و تصور می‌کرد.

با رسیدن و پارک کردن جلوی درب کلینیک به خرگوش نگاهی انداخت

_ فردا صبح میبینمت جونگکوکی

با لبخند تایید کرد و پیاده شد‌.

+ خداحافظ تهیونگ شی

_ مراقب خودت باش

با رفتن خرگوش مدتی همونجا ایستاد و اطراف و پایید. ، بلافاصله با یونا تماس گرفت

"الو سلام تهیونگ "

_ سلام یونا خوبی؟

" ممنون، کاری داشتی؟"

_ ببین امشب حتما در اصلی رو قفل کن و نگهبان هم داری درسته؟

"ها؟ آره خب یه نگهبان داریم "

_ بهش بگو امشب خوب حواسش باشه

_ چرا؟ چیزی شده ؟"

_ هیونجین بهم زنگ زد‌. تهدیدم کرد‌، خرگوش و تهدید کرد

ᴍʏ ᴘᴇᴛᴀʟ | گلبرگ منWhere stories live. Discover now