ᕱ⑅ᕱ 24

1.1K 166 51
                                    

୨୧ my petal ୨୧
part 24

୨୧ my petal ୨୧part 24

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

یک هفته بعد

+ تهیونگی؟ من نمیتونم کاسه ها رو پیدا کنم !

با لبخند شیفته ای به صدای خرگوشی، به کمک دیوار از جاش بلند شد و به ارومی به سمت آشپزخونه رفت.
توی این یه هفته خرگوش خیلی مراقبش بود و حالش بهتر شده بود.  زخمش تا حدی جوش خورده بود اما هنوز درد داشت. کم راه میرفت و از بودن اون کوچولو کنارش حسابی لذت می‌برد. شاید بهترین هفت روز عمرش و گذرونده بود، شاید این پاداش فداکاریش بود ؟

+ نه نه! چرا پا شدی ؟ من پیداش می‌کردم

لبهای خرگوشی آویزون شدن و با ناراحتی به مرد نگاه کرد

_ خوبم خرگوشم ، کاسه ها باید اینجا باشه .

در کابینتی و باز کرد و دو کاسه چوبی برداشت. روی میز گذاشت و به خرگوشی که با دقت در حال چشیدن سوپ بود نگاه کرد

+ تهیونگی ؟ خوب شده ؟

به آرومی قاشق و سمتش گرفت و مرد مزه اش و تست کرد

_ واو ، خرگوشم یه استعداد ذاتی واسه آشپزی داره نه؟ باورم نمیشه بار اولته سوپ قارچ درست میکنی.

با خنده خرگوشی ای ، ذوق کرد که باعث شد گوشهای کیوتش باز بالا بپرن.
بعد خوردن سوپ ، داروهای مرد و بهش داد
+ الان باید این قرص زرده رو بخوری با این صورتیه

با لبخند تشکر کرد و بعد بلعیدن قرص هاش، رو به پسر کرد.

_ پتال؟

+ هوم؟

با کیوتی به مرد خیره شد و چشمای گردش برق زدن.

_ عزیزم دیروز اولین جلسه مشاوره چطور پیش رفت؟ من  به خاطر یکی از این قرصا که نمیدونم کدومه زود خوابم برد ، یادم رفت ازت بپرسم .

با احتیاط بلند شد و روی کاناپه نشست ، به کنارش اشاره کرد و لبخند زد

_ بیا اینجا برام تعریف کن خرگوشم.

روی کاناپه پرید و توی آغوش مرد فرو رفت، با لبخند و چشمای ستاره بارون به مرد نگاه کرد و شروع به تعریف کرد.
اینکه چیا گفته و چیا شنیده رو با ذوق برای تهیونگ تعریف میکرد و مرد با عشق بهش نگاه می‌کرد. ثانیه ای چشم از خرگوش کوچولوش بر نمی‌داشت.
_ پس خرگوشم اگه هفته ای یه بار با این دکتر حرف بزنه دیگه کابوس نمی بینه؟

ᴍʏ ᴘᴇᴛᴀʟ | گلبرگ منWhere stories live. Discover now