0

272 32 7
                                    

اسپرایت، نیلیث صحبت می‌کنه.

اینکه چطور سراغ نوشتن این داستان رفتم رو نمی‌دونم، ولی باید بگم که پر از احساسه و درد.

یونگی بیماریه که تک و تنها بدون هیچ همدمی در آخرهای عمرش، وقتش رو با فحش دادن به بقیه‌ی اعضای بیمارستانی که توش بستریه می‌گذرونه.
یه روز که همراه بقیه به شهر میره، همه‌چیز زیر و رو میشه و شیشه خرده‌ها، بوی ترس و آدم‌های مرده چیزهایی بودن که همه‌جا پیدا می‌شدن.
یونگی نمی‌دونست چه خبره و این اذیتش می‌کرد. همه‌چیز داشت بدتر از قبل می‌شد که یه نفر فریاد کشید:
‌- آدم فضایی‌ها حمله کردن!

و همین باعث شد یونگی‌ای که فکر می‌کرد از مرگ نمی‌ترسه، بفهمه که هنوز برای این عمل پردرد آماده نیست.

ژانر: رومنس، ترسناک، انگست، فانتزی
کاپل: تهگی
برگرفته از فیلم: A quiet place, day one
از لیریک‌های آهنگ - دنیا، تتلو - در فیک استفاده شده.

مثل همیشه:
تمامی سازمان‌ها، رخداد و مکان‌ها ساختگی می‌باشند و این داستان تنها ساخته‌ی ذهن نویسنده است.

مطمئنم داستان روزهای خاموش کاملا براتون متفاوت خواهد بود و فراموشش نخواهید کرد.

راستی، پیج اینستاگرام و چنل تلگرام من پر از سناریو و فیک‌های خفنه. فقط کافیه nayayanuo@رو توی تلگرام یا اینستاگرام سرچ کنید تا من پیدام بشه 🔥💜

Mute days | TaegiDonde viven las historias. Descúbrelo ahora