Part 11

959 190 57
                                    


کش و قوسی به بدنش داد و با تیر کشیدن کمرش چشماش و باز کرد و اخی از دردش کشید!

با یاداوری شب گذشته گازی از لب پایینش گرفت و نگاهی به کنارش کرد و با ندیدن الفا سعی کرد از روی تخت بلند بشه.

وقتی روی تخت نشست چهره اش از دید درهم شد و نفس عمیقی کشید.

+ایی...

به ارومی ایستاد و با تلو تلو خوردن دستش و به دیوار گرفت...

لرزش پاهاش و نادیده گرفت و سمت دستشویی رفت...به یاداورده بود که دیشب جونگکوک تمیزش هم کرده اما حس بدی داشت!

•••

بعد از تمیز کردن خودش نگاهی به سر وضعش توی ایینه انداخت!

لب هاش پف کرده بودن و کبودی های زیادی روی بدنش بود و نقریبا جای جای بدنش میشد رد دندون های الفا و پیدا کرد!

از دستشویی بیرون اومد با حس رایحه جفتش چشماش درشت شد!

اون رایحه داشت!پس دکترش درست میگفت!

سمت کمدش رفت و بعد از پوشیدن لباس از اتاق خارج شد و دنبال رایحه رفت...

بدنش حسابی کوفته بود و بین پاهاش حسابی درد میکرد!

•••

جونگکوک مشغول اماده کردن صبحونه برای امگاش بود و حسابی حالش خوب بود!سر حااال!

صبح زود با حال خوب بیدار شده بود و مهم تر از همه این بود که تمام خاطرات شب گذشته و به یاد داشت و رایحه جفتش و حس میکرد!

اب پرتقال و داخل لیوان ریخت و با حس رایحه توت فرنگی سمت سالن چرخید و با دیدن جفتش نفس عمیقی کشید!

تهیونگ دستش و به دیوار گرفته بود و تیشرت و شلوارک گشادی تنش بود و موهای هپلیش نشونه از خواب طولانی مدتش میدادن!

یقه ی بازش تمامی مارک ها و کبودی هاش و به خوبی به نمایش گذاشته بود و جونگکوک اصلا متوجه نگاه های خیره اش روی امگا نبود!بقیه کبودی هاش هم سر جاشون بود؟

تهوینگ با دیدن نگاه های خیره الفا روی خودش کمی جمع تر شد!

+خوردی منو!

جونگکوک نیش خندی زد و موهاش و بالا داد.

_خوشمزه ای!

تهیونگ گلدون دکوری کوچیک و برداشت و سمت الفا هدف گرفت!

_خیلی خب خیلی خب!خونت و کثیف نکن!

دستاش و به حالت تسلیم بالا برد سمت امگا رفت.

تهیونگ نفس عمیقی کشید و گلدون سر جاش گذاشت و دست جونگکوک و که به طرفش دراز شده بود و گرفت!

+تا یکماه نمیام سر کار!

_اوه؟اینقدر بهت فشار اومد؟

+لعنتی اون دسته بیل و تو چجوری هر روز حمل میکنی؟

Strawberry farm||KookvWhere stories live. Discover now