خسته و بیرمق سرشو روی شونه هوسوک هیونگش گذاشت ، خمیازه بلندی کشید و فیلمنامهای که توی دستش بود رو ورق زد .
دمی از فورمون هیونگش گرفت و نفسشو اه مانند بیرون فرستاد . قطعا الفای کنارش فرشته بود درست مثل حرفهایی که پشت سرش بود ، همونقدر مهربون ، جنتلمن و حامی...لبخند محوی که هیچ تلاشی برای پنهان کردنش نداشت ، به زیبایی روی صورتش خودنمایی میکرد و تهیونگی که از دور نظارهگر جفتشون بود رو دیوونه میکرد .
تقصیر خودش بود ، با کارش جونگکوک و هوسوک رو از خودش رنجونده بود و هیچ تلاشی برای اشتی کردن نکرده بود . دو تا از دوستای خوبش رو با کاراش از خودش رونده بود و این چیزی نبود که براش برنامه ریخته باشه . هوسوک براش همون هیونگی بود که بی قید و شرط با کاراش و رفتارای بدش کنار میومد و جونگکوک ... خب اون امگای تخس ، بامزه و دوست داشتنی بود که هیچوقت نمیذاشت احساس تنهایی بهش غلبه کنه و با کاراش لبخندی مهمون لبهاش میکرد ، کار سادهای که هیچکس نتونسته بود مثل اب خوردن انجام بده ولی با نبود اون دو نفر مخصوصا خرگوشک پر سر و صداش احساس تنهاییش مثل توده سرطانی شده بود که داشت کل وجودشو در بر میگرفت .
لعنتی به غرور بیخود و بیجهتش فرستاد و با حسرت به الفا و امگایی که میخندیدن خیره موند .
هوسوک بعد از دقایق طولانی ، خسته از نگاههای عجیب الفا کیم کلافه اهی کشید ، درست زمانی که میخواست با جونگکوک راجب تهیونگ صحبت کنه ، صدای دستیار کارگردان که اسم هر سه شون رو صدا زد توی فضا پیچید . به ناچار همراه کوک بلند شد و دستشو دور شونه پسر انداخت و فشاری بهشون وارد کرد و نگران لب زد" خوبی ؟ "
جونگکوک پلک محکمی زد و با چشمهای بستش سرشو تکون داد
" ا...اره "
هوسوک مردد خوبهای گفت و همراه پسر به سمت صحنه حرکت کردن
_________________________
«کات»
" افتضاح بود ... هیچ میدونید این برداشت چندممون بود ؟ برداشت هشتم یه سکانس سادهای که ارزش چند بار فیلم برداری رو نداره ! شماها چتونه ؟ دو روزه که جَوتون هاله سیاهی به خودش گرفته و کارا اصلا جلو نمیره. تهیونگ مثل یه تیکه یخ شده و جونگکوک و هوسوک هم که تو حس نمیرن ! این چه وضعشه ؟ دعواتون شده ؟ هر کوفتی که شده فقط بهتون نیم ساعت وقت میدم که مشکلات بینتون رو حل کنید و اگر نه باید جریمه بپردازید "
پیر مرد بتا در حالی که قیافش از فرط عصبانیت رو به قرمزی میرفت با قدمهای سنگین و صدا دارش از کنارشون رد شد و با دلخوری تمام زیر لب جوری که سه بازیگر بشنون غر زد

YOU ARE READING
BL actors
Fanfiction« در حال اپ » جئون جونگکوک ، امگای خوانندهای که برای اولین بار در خواست بازی توی یک سریال بیال رو قبول میکنه چی میشه اگه پارتنر سریالش یعنی کیم تهیونگ الفا، بازیگر مشهوری که همه عاشقش میشن یک شرط برای همبازی شدن باهاش بذاره و اون شرط اینکه که به...