با بوسیده شدن گونش متعجب دستشو روی رد خیسی که به طرز عجیبی در حال سوختن بود گذاشت ." ته...تهیونگ !"
عاجزانه نالید و لبشو به دندون گرفت . یک روز از رسیدنشون به ججو میگذشت . بعد از خوردن ناهارشون توی رستوران رفتار تهیونگ به طور کل تغییر کرده بود ، بیشتر به جونگکوک توجه میکرد و تماسهای فیزیکیشو به حداکثر رسونده بود . بوسههای گاه و بی گاهش گرگ امگا رو اشفته میکرد و لمسهای وقت و بیوقتش ماهیچه تپندشو توی مشتش گرفته بود و به بازی میگرفتش
جونگکوک خودشو هیچوقت امگای در دسترسی نمیدید ولی مرد روبهروش تمام معادلاتشو بهم میریخت ، جوری که مقابل الفای غالب از خود بیخود میشد ، جوری که مثل یه امگای سست عنصر رفتار میکرد و جوری که انقدر راحت توسط الفا احساساتش به بازی گرفته میشد چیزی نبود که بتونه به راحتی انکارش کنه و این براش به شدت سخت و طاقت فرسا بود .
محض رضای فاک مگه طبق داستانا الفای مغرور و خود بزرگ بین عاشق امگای داستان نمیشدن؟ پس چرا برای اون طبق کلیشهها پیش نمی رفت ؟ پس کجا رفت اون عشق اتشینی که از بچگی ارزوش رو داشت ؟ پس چرا این احساسات فقط بهش درد میدادن ؟
بازدم حبس شدشو با شدت بیرون فرستاد و سعی کرد با حفظ حالت چهرش چیزی از اشفتگی درونش نشون نده .
ابروی بالا رفته و چشمهای تیز تهیونگی که جور خاصی بهش نگاه میکرد تا عمق وجودش نفوذ میکرد و ترس و دلهره عجیبی رو به جونش مینداخت ، انگار که لخت جلوی چشمهای هیز و گرسنه الفا ایستاده باشه ." بله جونگکوکا !؟"
لحن بود دار تهیونگ چیزی نبود که غیر قابل انکار باشه و کوک اونقدری خنگ نبود که نفهمه یه چیزی این وسط راجب تهیونگ درست نیست .
به چشمهای وحشی الفا چشم دوخت و با لبخند خرگوشی همیشگیش سعی کرد ماهرانه مرد رو بپیچونه ." هیچی خواستم بگم تفیم کردی "
تهیونگ که تیرش به سنگ خورده بود پوزخند خبیثانشو خورد و روی صندلی کنار پسر جا گرفت و با بازیگری محشرش حالت چهرشو ناراحت جلوه داد
" ببخش کوک خیلی دارم سعی میکنم نبوسمت اخه کی دلش نمیاد یه خرگوش خوشگل و خوشمزه رو که از قضا جلو روشم هست یه لقمه چپ نکنه ؟"
اوکی ، جونگکوک باخت ، خیلی بدم باخت . از اولم میدونست برنده بودن توی جنگ روانیی که تهیونگ راه انداخته غیر ممکنه .
الفای غالب لیسی به لبش زد و با لذت خاصی صورت سرخ شده از شرم امگا رو از نظر گذروند ." بس کن انقدر لاس نزن تهیونگ "
" ازم نخواه چون نمیشه از خجالت کشیدنت گذشت "
با اومدن هوسوک و قرار گرفتنش ما بین صندلیهاشون نفس عمیقی گرفت و از تمام کائنات بابت زمان بندی رسیدن الفا تشکر کرد ، طی این چند وقت الفای کنارش حکم همون ناجی رو پیدا کرده بود که حتی بیوقت بودنشم براش مفید بود .
از سر جاش بلند شد و دستشو از قصد جوری که توی دید تهیونگ باشه روی بازوی مرد گذاشت و با لوندی مخصوص خودش گفت
" هیونگ بیا سر جای من بشین "
هوسوک که متوجه رفتار بی منظور خرگوشکش شده بود لبخند عمیقی زد
" مرسی جونگکوکا ولی الان نمیشه اومدم صداتون کنم که برین که میکاپ شید ، عکاس شیون همین چند ثانیه پیش رسید و گفت که بهتون بگم اماده شید تا عکس برداری رو شروع کنیم "
جونگکوک از خدا خواسته باشهای گفت و بدون ذرهای توجه به تهیونگ به سمت اتاق میکاپ رفت.
طبق چیزایی که طی این چند ماه از تهیونگ دیده بود و شناخته بود هرچی توجه کمتری بهش میکرد کمتر مورد توجهش قرار میگرفت . تشنه توجه بودن یکی از صفات بارز الفای غالب بود مخصوصا اگه بفهمه فرد مقابلش علاقه عجیب و ویژهای نسبت بهش داره ولی امان از عشق نادرستی که توی قلبش داشت پرورش میافت . عشقی که حاضر بود سر صاحبش رو به باد بده ولی چشمهای شیفته شده الفا کیم رو داشته باشه ...___________________________
" عالیه ، جونگکوک شی یه مقدار بیشتر به تهیونگ شی نزدیک بشید ... درسته همینو میخوام . تهیونگ شی دستتون رو روی چونه جونگکوک شی بذارید و به سمت خودتون بکشید و شما هوسوک شی دستتون رو روی پهلو امگا بذارید و با چهره خشمگینی به الفا کیم خیره بشید ... عالی عالی همینو میخوام وایسید .... خسته نباشید تموم شد "
جونگکوک که انگار منتظر این لحظه بود با قدم بلندی فاصلهای بین خودش و تهیونگ انداخت و با سر پایین افتادهای انگشتهاش رو به بازی گرفت
صدای ضربان بلند قلبش توی گوشهاش اکو میشد و کنترل کردن فورمونهاش رو به چالش میکشید . ترس شنیدن صدای قلبش مثل کابوسی براش شده بود که حتی توی بیداری هم مورد ازار و اذیت قرارش میداد .
با قرار گرفتن دست هوسوک روی شونش اب دهنشو پر صدا قورت داد و با نگاه عاجزانش به هوسوک خیره شد ولی قطعا اگه میدونست این رفتارش چه بلایی به سر الفای بیچاره میاره هیچ وقت این کار رو نمیکرد
" خوبی ؟"
الفا جانگ با نگرانی پرسید
" خستم... از این وضعیت خستم "
کوک با خستگی تمام زمزمه کرد
تهیونگ : " کارگردان شین امشب هممون رو برای نوشیدن توی بار xx دعوت کرد گفت که بهتون بگم "
هوسوک اخمی کرد و زیر لب جوری که فقط امگا جئون بشنوه غرید
" همینو کم داشتیم "_____________________
سلام سلام
اقا یه چیزی بگم برم میدونم کمه اینو به خوبی خودتون قبول کنید این چپتر بیشتر اینا بود ولی دستم خورد پاک شد و وقت زیادی برای دوباره نوشتنش نداشتم...
اینو بپذیرید تا سه روز دیگه چپتر دیگه اپ کنم ❤️

KAMU SEDANG MEMBACA
BL actors
Fiksi Penggemar« در حال اپ » جئون جونگکوک ، امگای خوانندهای که برای اولین بار در خواست بازی توی یک سریال بیال رو قبول میکنه چی میشه اگه پارتنر سریالش یعنی کیم تهیونگ الفا، بازیگر مشهوری که همه عاشقش میشن یک شرط برای همبازی شدن باهاش بذاره و اون شرط اینکه که به...