تقریبا یه هفته از ابرو ریزی که به خاطر مست بودنش کرده بود میگذشت ، طی هفتهای که گذرونده بود فکر و ذهنش پیش الفایی بود که موقع مست بودنش ، کنارش حضور داشت و تمام حرفایی که از دهنش بیرون اومده بود رو شنیده بود ، چه خوب و چه بد .صدها بار با خودش کلنجار رفته بود که به تهیونگ زنگ بزنه یا نه . هیچ دوست نداشت که اول کاری با پارتنر سریالش به مشکل بر بخوره چون قرار بود به مدت ۴ ماه یا حتی بیشتر درگیر فیلم برداری باشن و با وجود صحنههای عاشقانهای که پیش روشون بود باید توی بهترین حالت رابطشون قرار میگرفتن
اهی از روی ندامت کشید و برای بار هزارم خودشو بابت حماقتی که کرده بود سرزنش کرد
درحالی که از پنجره به بیرون خیره شده بود صدای منیجرش مثل فرشتهی نجات اونو از افکار بیهوده و پوچش رهاییش داد . نگاه کلافه و گیجشو به جیسونگ داد و متعجب رسید" رسیدیم هیونگ ؟"
" اره رسیدیم ... حالت خوبه کوک ؟ "
جونگکوک درحالی که از ون پیاده میشد لبخندی روی لبش نشوند و از صدای جیغ فنهایی که به خاطرش اونجا حاضر شده بودن لذت برد ، دستی روی شونه بتا گذاشت و اروم بهش ضربه زد
" خوبم نمیخواد نگران باشی "
با قدمهای بلندی خودشو به در کمپانی رسوند و به طرف طرفدارهاش چرخید ، دستی براشون تکون داد و وارد کمپانی شد
جونگکوک گیج و نگران بود ، تاحالا جلوی کسی به غیر از اعضای گروه و جین هیونگش مست نکرده بود ولی الان اوضاع فرق میکرد ، تهیونگ مست بودنشو دیده بود و کلی ازش حرف شنیده بود .اضطراب و استرسی که به جونش افتاده بود به خاطر وجود الفا نبود بلکه رفتارش بود . میترسید جو سنگین بینشون سنگینتر بشه و نتونه موقعیت بینشون رو کنترل کنه !
نفس عمیقی گرفت ، همراه جیسونگ وارد اتاقی که حالا مکان فیلمنامه خوانیشون بود شد و سعی کرد بشه همون جونگکوک سرخوش و بیخیالی که همه میشناختن . پرانرژی در حالی که لبخندشو حفظ میکرد سلام بلندی کرد
تمام افراد حاضر با ورود شخصیت اصلی سریال از سر جاشون تقریبا بلند شدن و دوباره نشستن .با دیدن تنها جای خالی که کنار تهیونگ بود بازدمشو بیرون داد و طی یک ثانیه تصمیم گرفت ، ادای ادمی که هیچی بعد از مستیشون یادش نمیاد رو در بیار در هر حال مهارت بازیگری جونگکوک عالی بود واگر نه نمیتونست تست بازیگری رو قبول شه . بعد از در اوردن موبایلش کیفشو به دست منیجرش داد و روی صندلیش نشست .
سلام اروم و زیر لبی به تهیونگ و اون یکی الفای کنار دستش داد و با جواب عادی و نرمال الفای غالب خیالش راحت شد ، مثل اینکه الفای کنار دستش هیچ چیزی رو به دل نگرفته بود ، ارامش و انرژی که از رفتار نرمال مرد گرفته بود خیالشو از بابت امروز راحت کرد .

BẠN ĐANG ĐỌC
BL actors
Fanfiction« در حال اپ » جئون جونگکوک ، امگای خوانندهای که برای اولین بار در خواست بازی توی یک سریال بیال رو قبول میکنه چی میشه اگه پارتنر سریالش یعنی کیم تهیونگ الفا، بازیگر مشهوری که همه عاشقش میشن یک شرط برای همبازی شدن باهاش بذاره و اون شرط اینکه که به...