Ch 4 : main characters

278 54 34
                                    


تقریبا یه هفته از ابرو ریزی که به خاطر مست بودنش کرده بود میگذشت ، طی هفته‌ای که گذرونده بود فکر و ذهنش پیش الفایی بود که موقع مست بودنش ، کنارش حضور داشت و تمام حرفایی که از دهنش بیرون اومده بود رو شنیده بود ، چه خوب و چه بد .

صدها بار با خودش کلنجار رفته بود که به تهیونگ زنگ بزنه یا نه . هیچ دوست نداشت که اول کاری با پارتنر سریالش به مشکل بر بخوره چون قرار بود به مدت ۴ ماه یا حتی بیشتر درگیر فیلم برداری باشن و با وجود صحنه‌های عاشقانه‌ای که پیش روشون بود باید توی بهترین حالت رابطشون قرار میگرفتن

اهی از روی ندامت کشید و برای بار هزارم خودشو بابت حماقتی که کرده بود سرزنش کرد
درحالی که از پنجره به بیرون خیره شده بود صدای منیجرش مثل فرشته‌ی نجات اونو از افکار بیهوده و پوچش رهاییش داد . نگاه کلافه و گیجشو به جیسونگ داد و متعجب رسید

" رسیدیم هیونگ ؟"

" اره رسیدیم ... حالت خوبه کوک ؟ "

جونگکوک درحالی که از ون پیاده میشد لبخندی روی لبش نشوند و از صدای جیغ فن‌هایی که به خاطرش اونجا حاضر شده بودن لذت برد ، دستی روی شونه بتا گذاشت و اروم بهش ضربه زد

" خوبم نمیخواد نگران باشی "

با قدم‌های بلندی خودشو به در کمپانی رسوند و به طرف طرفدار‌هاش چرخید ، دستی براشون تکون داد و وارد کمپانی شد
جونگکوک گیج و نگران بود ، تاحالا جلوی کسی به غیر از اعضای گروه و جین هیونگش مست نکرده بود ولی الان اوضاع فرق میکرد ، تهیونگ مست بودنشو دیده بود و کلی ازش حرف شنیده بود .

اضطراب و استرسی که به جونش افتاده بود به خاطر وجود الفا نبود بلکه رفتارش بود . میترسید جو سنگین بینشون سنگین‌تر بشه و نتونه موقعیت بینشون رو کنترل کنه !

نفس عمیقی گرفت ، همراه جیسونگ وارد اتاقی که حالا مکان فیلم‌نامه خوانیشون بود شد و سعی کرد بشه همون جونگکوک سرخوش و بیخیالی که همه میشناختن . پرانرژی در حالی که لبخندشو حفظ میکرد سلام بلندی کرد
تمام افراد حاضر با ورود شخصیت اصلی سریال از سر جاشون تقریبا بلند شدن و دوباره نشستن .

با دیدن تنها جای خالی که کنار تهیونگ بود بازدمشو بیرون داد و طی یک ثانیه تصمیم گرفت ، ادای ادمی که هیچی بعد از مستیشون یادش نمیاد رو در بیار در هر حال مهارت بازیگری جونگکوک عالی بود واگر نه نمیتونست تست بازیگری رو قبول شه . بعد از در اوردن موبایلش کیفشو به دست منیجرش داد و روی صندلیش نشست .

سلام اروم و زیر لبی به تهیونگ و اون یکی الفای کنار دستش داد و با جواب عادی و نرمال الفای غالب خیالش راحت شد ، مثل اینکه الفای کنار دستش هیچ چیزی رو به دل نگرفته بود ، ارامش و انرژی که از رفتار نرمال مرد گرفته بود خیالشو از بابت امروز راحت کرد .

BL actorsNơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ