Ch 18 : Let's dance together

186 46 74
                                    


اخرین جرعه‌ی جام شرابشو سر کشید و رو میز قرارش داد . نگاهشو ازش گرفت و به پیست رقص روبه‌روش داد . بدن‌هایی که بهم می‌پیچیدن و با ضرب اهنگ ریتم میگرفتن چیزی بود که به ظاهر نگاه جونگکوک بهش بود ولی فکرش پیش الفایی که کنارش نشسته بود . الفایی که معلوم نبود مسته و درکی از اطرافش داره یا نداره . نوازش‌هایی که روی پهلوش احساس میکرد به واسطه الکلی که توی خونش میجوشید خوشایندتر و لذت بخش تر از همیشه به نظر میرسید . ناخوداگاه اهی از روی لذت کشید و دم عمیقی گرفت . با وارد شدن حجم زیادی از فورمون‌های قاطی الفاها و امگاهای دیگه سرگیجه بدی به سراغش اومد که عادی بود . قطعا هر کس دیگه‌ای هم بود حالش بد میشد ولی این موضوع برای جونگکوکی که کمی مست بود بیشتر ازارش میداد .
تهیونگ که متوجه شدت گرفتن فورمون جونگکوک شد کمی به طرفش خم شد و با نگرانی پرسید

" خوبی ؟ "

جونگکوک با نگاه ناخوانایی به چشم‌های خمار شده‌ی تهیونگ خیره شد ، لبشو به دندون گرفت و سرشو به طرفین به نشونه‌ی " نه " تکون داد . حالش بد بود ولی نمی‌دونست چرا دوست داره خودشو برای مرد کنارش لوس کنه . تو اون لحظه به شدت نیازمند و تشنه توجه الفای کنارش بود و حاضر بود دست به هرکاری بزنه تا به خواسته‌ی قلبیش برسه .

تهیونگ اونقدری مست نبود که نتونه کاری کنه پس دستشو از پهلوی نرم امگا برداشت و بلند شد . مقابله امگایی که پیشونیش کمی عرق کرده بود ایستاد و دستشو جلوش دراز کرد . امیدوار بود پسر جلوش اونقدری مست نباشه که منظورشو نفهمه . بعد از گذشت چند ثانیه دستش توسط جونگکوک گرفته شد و با کمکش ایستاد .
لباشو کنار گوش امگا برد و توی هیاهوی اهنگ و افراد حاضر توی بار با صدای بلندی گفت

" بیا بریم ابی به دست و صورتت بزن و بعدش بریم بیرون کمی هوا بخوری . رنگ و روت سفید شده شاید اینطوری کمی از مستی جفتمون کم کنه !"

جونگکوک مثل سنگ شده بود ، نه چیزی میشنید نه چیزی میدید فقط گرمای نفس تهیونگی که روی گوش‌هاش فرود میومد و برخورد لبایی با گوش‌های بیش از حد حساس شدش رو میفهمید و بیشتر از همیشه حس میکرد . نفهمید چطور و کی به دستشویی بار رسیدن ولی وقتی به خودش اومد که اب سردی به صورتش برخورد کرد و بلافاصله نفس عمیقی از روی شک شدن کشید . به دستی که بدنشو نگه داشته بود چنگ زد و شروع به سرفه کردن کرد . تا حد زیادی مستی از سرش تو همون ثانیه‌های اول پریده بود و الان درک بهتری از اتفاقات اطرافش داشت .

تهیونگ ترسیده از سرفه‌ها و نفس عمیق صدا داری که جونگکوک کشید دستشو محکم تر دور امگا پیچید . هیچ وقت فکرشو نمیکرد یه نفر با کاراش مستی رو از سرش بپرونه ولی توله خرگوش توی اغوشش به راحتی تونسته بود خلاف تصوراتش رو اثبات کنه. نگران و مضطراب شروع به مالیده پشت پسر کرد و با صدای خش داری پرسید

BL actorsWhere stories live. Discover now