Ch 12 : Tango

335 51 31
                                    


جونگکوک با کوبیدن لیوانش روی میز نفس عمیقی به خاطر تلخ بودن سوجوش کشید و به جیمینی که با اخم بهش زل زده بود ، خیره شد و ابرویی بالا انداخت .

" چیزی شده ؟ اخم کردی ! "

جیمین لبشو با زبونش تر کرد و با حفظ اخم و جدیتش ، اخطار امیز غرید

" زیادی روی نکن به فکر فردات باش "

جا خورده سر تکون داد و معذب نگاهشو به میز دوخت . حق با جیمین بود ، حق مست شدن نداشت نه حداقل تا وقتی که بیکار نبود . خماری بعد از مستی در برابر ابرو ریزی‌های موقع مستیش چیز ناچیزی بود پس بهتر بود حداقل برای بار دوم حفظ ابرو میکرد ، درسته بهترین کار برای جونگکوک توی اون لحظه خودداری از هرگونه رفتار‌های عجیب بود و خودش خوب میدونست که اگه کنترلش از دستش در میرفت تهیونگ رو فحش کش میکرد و رابطه تازه درست شدشون هیچ و پوچ میشد .

با قرار گرفتن دست هوسوک دور گردنش ، نگاهشو از میز گرفت و به الفا داد .
هوسوک از همه جا بی‌خبر لیوان پر شده از سوجو رو به دست کوک داد و مثل پدری که قصد رهایی دادن بچه از مادرش داشت ،گفت

" اشکال نداره بخوره من حواسم بهش هست "

جونگکوک متعجب به لیوان توی دستش خیره شد و بعد جهت نگاهشو عوض کرد و با جیمینی که پر غضب به الفا جانگ خیره شده بود و قطعا داشت انواع فحش‌ها رو بهش میداد روبه‌رو شد .

با قاپیده شدن لیوان توی دستش ، نگاه‌های اتیشین جیمین و سرخوش هوسوک به طرف تهیونگی که سوجو رو به راحتی مینوشید چرخید و بعد از تموم شدن اون مایع تلخ صدای بم تهیونگ به سروصدای اهنگی که نامجون و جین در حال خوندنش بودن اضافه شد

" جیمین راست میگه بهتره نخوری فردا کار زیاد داریم "

هوسوک با لب‌های پایین افتاده نالید

" انقدر بد مستی ؟"

تهیونگ به جونگکوک سرخ شده فرصت جواب دادن نداد و در جوابش با پوزخندی گفت

" فراتر از تصوراتت"

امگا با صدایی که به خاطر دلخوری نازک شده بود با خشم ساختگی غرید

" یااا... انقدر منو بد جلوه ندید "

چشم غره‌ای به تهیونگ و جیمین رفت و خطاب به هوسوک با صدای ارومی گفت

" حالا شاید یه کمی بد دهن و خل و چل بشم ولی ... اصلا ولش کن من نمیتونم بخورم هیونگ ببخشید "

BL actorsDove le storie prendono vita. Scoprilo ora