جونگکوک جا خورده با چشمهای خرگوشیش به پوزخند تهیونگ خیره شد . هیچ ایدهای نداشت که چه برداشتی باید از رفتار الفای غالب داشته باشه ، شوخی فرضش کنه یا جدی بگیرتش ، تمرین پیش از فیلم برداری فرضش کنه یا یک هوس زود گذر ... با زیاد شدن فاصله صورتهاشون تشری به خودش زد و خودشو جمع و جور کرد . صاف تر ایستاد و جدی با چشمهایی ریز شده، با خشم و دلخوری غرید" دلیل کوفتیت چی بود ها ؟ "
تهیونگ که تازه فهمیده بود چیکار کرده ناخوداگاه لیسی به لبش زد ، دستشو به موهای پشت گردنش رسوند و بهشون چنگ زد ، در دل لعنتی به گرگش فرستاد که انقدر راحت به خاطر فورمونهای هیت به جا مونده از امگا کنترلش رو به دست گرفته و انقدر راحت ابروشو برده . پلک محکمی زد و یک قدم از امگای خوشبوی روبهروش دور شد
" به خاطر فورمونهای هیتت که هنوز ازت حس میشه ، گرگم کنترلو از دستم گرفت ... قصد بدی نداشتم "
جونگکوک اخمی کرد و پشتشو به تهیونگ کرد ولی با دیدن هوسوکی که دست به سینه بهشون زل زده بود روبهرو شد پس بدون اینکه تغییری توی حالت چهرش بده جهت دیگهای رو که خلاف جهت دو الفا بود در پیش گرفت و ازشون دور شد . هیچ دوست نداشت دوباره این اتفاق رخ بده نه حداقل با هیونگش چون تنها مکان امنشو از دست میداد ...
_________________________
الفا جانگ شاهد گندی که دونسنگش دوباره به وجود اورده بود ، بود پس به طرفش رفت و دستی روی شونه پسر گذاشت
" شنیدم بهش چی گفتم خواستم بهت بگم منم رایحشو حس کردم به خاطر همین فاصلمو ازش حفظ کردم "تهیونگ هوفی کرد و به خاطر دلدار مزخرفی که حتی نمیشد اسمشو دلداری گذاشت شونشو از دست الفا رهایی داد و حرصی غرید
" هوسوکا اگه قرار باشه یه کاریو تا اخر عمرت نکنی همین دلداری دادنت باشه ، ازت خواهش میکنم !"
هوسوک نیشخند صدا داری زد ، دست به سینه ژست حق به جانبی گرفت و با لحن طعنه امیزی گفت
" هر چی سرورم ، الفای غالب امر بفرمایند "
در نهایت تعظیم تمسخر امیزی کرد و از کنار پسری که به دلیل خشم قرمز شده بود گذشت
تهیونگ بازدم حرصیشو بیرون فرستاد و با چند نفس عمیق سعی کرد دوباره خونسردی از بین رفتشو برگردونه و خب تقریبا موفقم شد ولی هیچوقت فکرشو نمیکرد پروسه برگشت خونسردیش انقدر طولانی بشه چون جونگکوک با تیپ و استایل جدیدی جلوش ظاهر شده بود و هوسوک هم همینطور و تنها کسی که هیچ کاری نکرده بود اون بود!" هیونگ چرا وایسادی زود باش "
تهیونگ حیرت زده نگاهشو از حالت چهره امگا که اثری از دلخوری نمیدید گرفت و به چشمهاش داد . با دیدن چشمهایی که هیچ اثری از دلخوری و خشم نداشت ، لبخندی محوی که قابل شناسایی نبود زد. توله خرگوش روبهروش بازم مثل همیشه بخشیده بودتش . خرسند از بخشنده بودن کوک دستهای مشت شدشو ازاد کرد و با لحن متشکری گفت

YOU ARE READING
BL actors
Fanfiction« در حال اپ » جئون جونگکوک ، امگای خوانندهای که برای اولین بار در خواست بازی توی یک سریال بیال رو قبول میکنه چی میشه اگه پارتنر سریالش یعنی کیم تهیونگ الفا، بازیگر مشهوری که همه عاشقش میشن یک شرط برای همبازی شدن باهاش بذاره و اون شرط اینکه که به...