[همه پارتها و موسیقیهایی که تا به حال استفاده شده تو کانال تلگرام قرار گرفتن. برای دسترسی راحتتر آیدی رو سرچ کنید:]
[ https://t.me/braveheart_swan ]
———————————————————————[کایان جئون، ویلیام کیم؛ صوفیه- بلغارستان]
———————————————————————
من گمان میکردم که
برای [دلباخته] کردنش
باید لبخند بر لبانش بنشانم؛
ولی هر بار که میخندید،
این [من] بودم
که عاشقش میشدم.•ماریانو رومور•
———————————————————————
اسپویل از پارت ۱۰:
[کافر نکند با دل من آنچه تو کردی!]
•امیرخسرو دهلوی.
———————————————————————
3 Days Later..
سه روز بعد..{POV: William}
باد پاییزی نوامبر صورتمو نوازش میکنه و کمی گرمای مضطربانه بدنم رو پایین میاره.
عرق دستمو با شلوار خشک میکنم و با پا روی زمین ضرب میگیرم.
اگه پشیمون شه و نیاد؟
اگه اصلا از من خوشش نیاد؟
ولی نمیتونم جنبش و هیجان روح امگاشو از پشت پلکهام موقعی خداحافظی پاک کنم. انرژی متقابلی رو از امگای مو مشکی دریافت کردم که بهم جرأت درخواست دادن رو هدیه کرد.نگاه سردرگمی به جیهوپ و سوکجین میندازم که سر تأسفی بهم تکون میدن. با کمی پانتومیم از طرف دیگهی خیابون سعی در آروم کردنم دارن ولی مگه آلفام از هیجان چیزی سرش میشد؟
ساعت از هفت عصر گذشته و هوا گرگ و میش شده. پیاده رو ها مملوـه از زوجهایی که با خوشحالی کنار هم قدم برمیدارن و گهگاهی هم افرادی برای خرید وارد مغازهها میشن.
با ایست تاکسی جلوی پام، نگاهم از سنگفرشهای خیابون به امگایی میفته که با طمأنینه از ماشین پیاده میشه. زیر اون لباسهای پاییزی، انحناهای تنش میدرخشن. لبهام طلب بوسه روی پوست برفیش میکنن که طی این مدت متوجه شده بودم به نرمی لپهای یه نوزادن.
به سمتم قدم برمیداره و جلوم میایسته. به نگاه خیرم نیشخندی میزنه و دستشو جلوم تکون میده.
YOU ARE READING
The Braveheart - شجاعْدل (omegaverse, VK)
Fanfiction240714 • The Braveheart ⧽030424 [شُجاعْدِلْ] •ژانر↵ امگاورس، پارانرمال، مافیا، انگست، رومنس. •نویسنده↵ Parmin •کاپل اصلی↵ ویکوک •کاپل فرعی↵ Secret •در یک کلام: [قصه عشق ویلیام و کایان] •بخشی از داستان: "این اصالت ما بود، که ازش فرار کردیم تا برا...