زنده باد این عاشقانه!
متأسفم، عاشقی!
تو را چه بد گذراندم..•کایان جئون•
———————————————————————Near Future آیندهای نزدیک
{POV: Author}
پسر امگا در عین اینکه مشتهای پیدرپی نامجون رو دفع میکرد، سعی در حمله متقابل داشت. مربی آرومش به وقت مبارزه و تمرین جدیتر از هر موقعی میشد و به مزاج کایان عجیب شیرین میومد.
این اخلاق متفاوت باعث شده بود تا ناخوداگاه کیارا علاقه بیشتری به پسرعمشون نشون بده؛ هر چند حضور مادرِ نامجون هم بیتاثیر نبود. از بدر تولد تا به حال عمهی کایان و کیارا به خوبی به کیارا رسیدگی میکرد و هواشو داشت. هر چند که کایان هیچ وقت اجازه نداده بود تا نیاز به حضور و حمایت شخص دیگری به جز خودش برای کیارا پدیدار بشه، اما در هر صورت آدم نمکنشناسی نبود.مشتی که روی گونش فرود اومد، باعث شد تا امگای جوان به عقب پرت شه:
"حواست کجاست کایان!!!"
با پخش شدن مزه و بوی آهن، امگای جئون لخته رو بیرون از رینگ تف کرد و دوباره گارد گرفت.
نامجون به سرسختی کایان ابرویی بالا انداخت و ترجیح داد تا به وعدهاش به جیمین و شوگا عمل کنه؛ فهمیدن حال و روز کایان، با صحبت موقع تمرین.
زمانی که اوج تمرکزش روی مبارزست."به چی داری فکر میکنی؟!"
کایان نگاه خشنشو از پشت گارد به چشمان نامجون دوخت و نامجون لحظهای از قدرت گرگ کایان شکه شد. میتونست به وضوح خشم و تلاطم رو از مردمکهای قرمز گرگِ مومشکی جوان بخونه و جلوش به زانو دربیاد.
جلوی یک امگای سلطنتی خونخالص.
ВЫ ЧИТАЕТЕ
The Braveheart - شجاعْدل (omegaverse, VK)
Фанфик240714 • The Braveheart ⧽030424 [شُجاعْدِلْ] •ژانر↵ امگاورس، پارانرمال، مافیا، انگست، رومنس. •نویسنده↵ Parmin •کاپل اصلی↵ ویکوک •کاپل فرعی↵ Secret •در یک کلام: [قصه عشق ویلیام و کایان] •بخشی از داستان: "این اصالت ما بود، که ازش فرار کردیم تا برا...