دستمال خیسو کشیدم رو بدنش تا آثار شربتو پاک کنم..
نمیتونستم هیجانمو انکار کنم وقتی که روی بدن بی نقصش دست میکشیدم...
دستمال خیسو انداختم سطل آشغال و یه دستمال خشک برداشتم و بدن خیسشو پاک کردم ...
نگام از بدنش رفت سمت لبای صورتی رنگش دلم میخواست مزه اشو یه بار امتحان کنم....
هری:مرسی از کمکت_
دستمالو انداختم دور و زیر لب گفتم:
خواهش میکنم_
هری:
لباسمو میدی_
لباسشو از چوب رختی برداشتم و رفتم سمتش و بدون هیچ حرفی لباسو تنش کردم و دکمه هاشو بستم و کت مشکیشو تنش کردم...
تعجبم این بود که هری هیچ حرفی نمیزد...
حالا نوبت کرواتش بود...
خوب شد که کفش پاشنه بلند پام بود ولی یکم خودمو بلند تر کردم ...
دقیقا روبه رو لبش بودم....
سعی کردم به پائین نگاه کنم تا حواسم پرت نشه کرواتو دور گردنش انداختم و یکم سر هری رو کشیدم جلوتر...
نفساش به صورتم میخورد...
جِس حالا یه باره دیگه...یه بار بوسش میکنی تو که قرار نیست دیگه ببینیش_
اینو فرشته سمت چَپم گف ...
فرشته خوبه:
نه اصن کار خوبی نیست_
فرشته بده:
نه اگه دیگه نبینَتِش_
بیخیال فرشته ها شدم:/
آره جِس یه باره یه بار..
گره کرواتو بستم وبه چشماش خیره شدم ...
چشای سبزی که الان تیره تر شدن...
چشمم رفت سمت لباش...
لبای صورتی رنگی که آدمو به هوس میندازه....
صورتمو بردم نزدیک تر و زبونمو کشیدم رو لبم ...
دستشو انداخت دور کمرم و منو به خودش
چسبوند...حالا دیگه کاملا بهم چسبیده بودیم میتونستم برامدگی روی شلوارشو حس کنم...
نفسامون داغ و نامنظم شده بودن
پیشونیامون بهم چسبیده بود
تا اومدم لباشو ببوسم
در دستشویی باز شد و صدای مادرم تو گوشم پیچید:
جسیکا گیلبرت_
⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕
نظرا زیاد باشه ادامه اشو الان میذارم
میشه داستانای دیگه امم رو بخونید....
عاااااااااااایااااااااااا؟؟؟؟؟!
I L❤VE AllTALLAN STYLES
YOU ARE READING
L❤VE&Hate(Persian)
Fanfictionفن فیکه هری استایلز Love & Hate .... 2 word Which each other are enemy.. ❤✖❤ . همیشه بهت گفتم: "ازت متنفرم" ولی ایندفعه میخوام بهت بگم: "دوستت دارم" L❤VE & Hate عشق و نفرت