Part 13

250 28 5
                                    


حالا هر دوتامون داشتیم همو میبوسیدیم...
هری دستشو از زیره لباسم کشید رو رانه پام ....من تقریبا به یقیه کُتش چنگ زدم و اونو به خودم نزدیک تر کردم اون کاملا برامده گیشو مالوند لایه پام و لبه پائینشو گاز گرفت و دستشو از رویه لباسم به سمته سینه هام برد












که
.
.
.
.
.
.
.
...
.
.
.
.

که همون موقع گوشیم زنگ خورد...

شـــــِت..

لعنتی...

هری از روم رفت کنار تا بتونم گوشیمو بردارم...

مامانم بود...

جواب دادم....

من:بله؟!_

مادرم:

جسیکا گیلبرت تو الان کجایی؟؟؟!_

آب دهنمو قورت دادم...

من:

حالم بد بود نمی خواستم جلویه مهمونا باشم _

هری پوزخندی زد که از چشمم دور نموند ....

بهش چشم غرره رفتم و حواسمو به حرفایه مامانم گذاشتم...

مامانم:

خوبه_

و قطع کرد...

یه نفسه عمیقی کشیدم...

هری اومد روم و وزنشو با دستاش نگهداشت...

هری:

خب....بهم بگو طعمه لبام چطوریه؟؟!_

دهنم باز موند...

این بشر چقد پرروئه...

هری خودشو زد بهم :-/

هری:

یالا...اعتراف کن!!!_

و چشماشو جمع کرد...

من:

به عنوانه اولین بوسه ام خوب بود_

خوب؟

.
.
.
.
.
..
.
.

.
.

عااااااااااااااااالی بود....

مخصوصا طرزیکه زبونشو میکشه تو دهنم و با لبام بازی میکنه....

تو همین فکرایه قشنگ بودم (:-|)که هری با تعجب گف...

هری:

چییییییی؟اولین بوسه؟؟؟؟!_

با بیخیالی گفتم....

من:

اوهوم_

بازم با تعجب گف...

هری:

یعنی من اولین بوسه ات بودم؟؟؟؟!_

نمیدونم چه چیزه گُنگی تو حرفم هست که اون عینه طوطی ها تکرارش میکنه...

من:

آره...تو اولین بوسه ام بودی_

هری از روم رفت کنار...

اومدیم از رو زمین پاشیم که دره عمارت باز شد و من تونستم مامانم رو ببینم بخاطره همین دسته هری رو که داشت از جاش پا میشد کشیدم که باعث شد بیوفته روم...

من:

آاااااااااااااااااخ_

هری:

خخخخخخخ...تا تو باشی که عینه آدم بهم بگی بجایه اینکه منو بکشی پائین_

من:

مرض....به من چه که تو نفهمی_

هری برام چشم غرره رفت..

مامانم بعداز 2min رفت تو....(زنه دیوانه است :-/)

هر دوتامون پاشیدم ...

جلوتر از هری راه افتادم که احساس کردم هری زد به باسَنَم ...

برگشتم سمتش اومدم حرفی بزنم که نیشخندی زد و گف....

هری:

خاکی شده بود تِکوندَمِش!!!!!!_

کوفت...

نمیدونستم نظره اونو درمورده خودم بپرسم که سکوتو شکوند ...

هری:

توام برایه هزارمین بوسه ام خوب بودی_

مثلا میخواد بگه من تجربه ی زیادی دارم....

البته حقم داره اون با دخترایه زیادی بوده...

خودمو بی توجه نشون دادم..

رفتیم تو
.
.
.
.
.
.
.

.
.
.
.
.
.
.
.
سیلاااااااااااااامممممم

میدونم بد قولم و قرار بود سه شنبه آپ کنم....

ببخشید

ولی من یه مشکلی برام پیش اومده که برایه خودمم وقت ندارم دیگه رمان نوشتن که جایه خودشو داره:|

ولی هرطور شه آپ میکنم

.
..

خب ....

چطور بود؟

از شخصیته جِس خوشتون میاد؟

نظرتون درمورده هری تو این فن فیک چیه؟؟؟

از فن فیک خوشتون میاد؟؟؟؟
.
.
.
منتظره رای ها و نظراتتون هستم

بازم برایه تاخیر معذرت میخوام

گرفتارم دیگه :(

Love. U ...All

Eli

L❤VE&Hate(Persian)Donde viven las historias. Descúbrelo ahora