حالا هر دوتامون داشتیم همو میبوسیدیم...
هری دستشو از زیره لباسم کشید رو رانه پام ....من تقریبا به یقیه کُتش چنگ زدم و اونو به خودم نزدیک تر کردم اون کاملا برامده گیشو مالوند لایه پام و لبه پائینشو گاز گرفت و دستشو از رویه لباسم به سمته سینه هام بردکه
.
.
.
.
.
.
.
...
.
.
.
.که همون موقع گوشیم زنگ خورد...
شـــــِت..
لعنتی...
هری از روم رفت کنار تا بتونم گوشیمو بردارم...
مامانم بود...
جواب دادم....
من:بله؟!_
مادرم:
جسیکا گیلبرت تو الان کجایی؟؟؟!_
آب دهنمو قورت دادم...
من:
حالم بد بود نمی خواستم جلویه مهمونا باشم _
هری پوزخندی زد که از چشمم دور نموند ....
بهش چشم غرره رفتم و حواسمو به حرفایه مامانم گذاشتم...
مامانم:
خوبه_
و قطع کرد...
یه نفسه عمیقی کشیدم...
هری اومد روم و وزنشو با دستاش نگهداشت...
هری:
خب....بهم بگو طعمه لبام چطوریه؟؟!_
دهنم باز موند...
این بشر چقد پرروئه...
هری خودشو زد بهم :-/
هری:
یالا...اعتراف کن!!!_
و چشماشو جمع کرد...
من:
به عنوانه اولین بوسه ام خوب بود_
خوب؟
.
.
.
.
.
..
.
.
.
.عااااااااااااااااالی بود....
مخصوصا طرزیکه زبونشو میکشه تو دهنم و با لبام بازی میکنه....
تو همین فکرایه قشنگ بودم (:-|)که هری با تعجب گف...
هری:
چییییییی؟اولین بوسه؟؟؟؟!_
با بیخیالی گفتم....
من:
اوهوم_
بازم با تعجب گف...
هری:
یعنی من اولین بوسه ات بودم؟؟؟؟!_
نمیدونم چه چیزه گُنگی تو حرفم هست که اون عینه طوطی ها تکرارش میکنه...
من:
آره...تو اولین بوسه ام بودی_
هری از روم رفت کنار...
اومدیم از رو زمین پاشیم که دره عمارت باز شد و من تونستم مامانم رو ببینم بخاطره همین دسته هری رو که داشت از جاش پا میشد کشیدم که باعث شد بیوفته روم...
من:
آاااااااااااااااااخ_
هری:
خخخخخخخ...تا تو باشی که عینه آدم بهم بگی بجایه اینکه منو بکشی پائین_
من:
مرض....به من چه که تو نفهمی_
هری برام چشم غرره رفت..
مامانم بعداز 2min رفت تو....(زنه دیوانه است :-/)
هر دوتامون پاشیدم ...
جلوتر از هری راه افتادم که احساس کردم هری زد به باسَنَم ...
برگشتم سمتش اومدم حرفی بزنم که نیشخندی زد و گف....
هری:
خاکی شده بود تِکوندَمِش!!!!!!_
کوفت...
نمیدونستم نظره اونو درمورده خودم بپرسم که سکوتو شکوند ...
هری:
توام برایه هزارمین بوسه ام خوب بودی_
مثلا میخواد بگه من تجربه ی زیادی دارم....
البته حقم داره اون با دخترایه زیادی بوده...
خودمو بی توجه نشون دادم..
رفتیم تو
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
سیلاااااااااااااامممممممیدونم بد قولم و قرار بود سه شنبه آپ کنم....
ببخشید
ولی من یه مشکلی برام پیش اومده که برایه خودمم وقت ندارم دیگه رمان نوشتن که جایه خودشو داره:|
ولی هرطور شه آپ میکنم
.
..خب ....
چطور بود؟
از شخصیته جِس خوشتون میاد؟
نظرتون درمورده هری تو این فن فیک چیه؟؟؟
از فن فیک خوشتون میاد؟؟؟؟
.
.
.
منتظره رای ها و نظراتتون هستمبازم برایه تاخیر معذرت میخوام
گرفتارم دیگه :(
Love. U ...All
Eli
ESTÁS LEYENDO
L❤VE&Hate(Persian)
Fanficفن فیکه هری استایلز Love & Hate .... 2 word Which each other are enemy.. ❤✖❤ . همیشه بهت گفتم: "ازت متنفرم" ولی ایندفعه میخوام بهت بگم: "دوستت دارم" L❤VE & Hate عشق و نفرت