chapter 15 (part 2)

363 24 8
                                    

WARNING: +18 -___-

سلام گایزز
اینم قسمت اسماتی که قولشو داده بودم.
بخدا میدونم میدونم میدونمممم خیلییییییی بدقولی کردم. قرار بود چهارشنبه این قسمتو بزارم ولی اصلا نمیدونم چرا وقت نمیکردم :((((((
فکر کنم امسال تو واتی آورادز 2015 جایزه بدقول ترین نویسنده رو بدن به من :(((((((
خیلییییی خیلییییی معذرت میخوام و واقعا نمیدونم چجوری میتونم جبران کنم اینهمه لطفاتونو وقتی اینهمه وقت میزارین و داستانو میخونین و رای میدین. نمیتونین حدس بزنین من چقدر عاشقتونم ^________^ ♥♥♥
من الان خونه نیستم و تا آخر هفته هم نمیام. اگه بتونم قسمت بعدی رو آخر هفته میزارم. ولی اگه نتونم میوفته واسه آخر هفته ی بعد.
فرا رسیدن ماه مهر رو هم به همه تبریک میگم :دی  (>_____>)
بخاطر مدرسه ها هم آمدیت ها از یکشنبه به آخر هفته ها منتقل میشه ولی همون هفته ای یه باره. سعی میکنم تند تند بنویسم تا حداقل وسطای آبان تموم کنم.
و اینکههههه دوستون دارمممممم کلییییییییی بیاین بقلتون کنممم ^.^
رای و نظر هم واسه این قسمت فراموش نشه مخصوصا نظر که هرچی میگم انگار دارم به در میگم دیوار بشنوه :((

پ ن. راستی کیا چهارشنبه میرن مدرسه؟؟؟ -___-


"هری وایسا"

اون با عصبانیت بهم نگاه کرد و برگشت که بره. من واقعا درک نمیکنم اون چطوری هر وقت دلش بخواد سر از ایوون اتاق من درمیاره. ولی الان موضوع اصلی این نیست. هری عصبانیه و من نمیخوام بزارم بره.

قبل از اینکه بره به پیرهنش چنگ انداختم. میدونستم که زورم اونقدر نیست که بتونم متوقفش کنم ولی اون وایساد و برگشت با چشمای سبزش که الان تیره شده بود به من زل زد. برای یه لحظه فکر کردم میخواد بهم گوش بده و چشاش نرم شده بود ولی عصبانیت دوباره سوراغش اومد و دستمو با اون یکی دستش پس زد و دوباره برگشت که بره.

قبل از اینکه حرکتی بکنه برش گردوندم سمت خودم و بدون اینکه بفهمم دارم چیکار میکنم لبامو رو لباش چسبوندم.

با دستم به پیراهنش چنگ زدم. من میخوامش. خیلی میخوام.

"بمون"

زمزمه کردم و انگشتامو تو انگشتاش قفل کردم.

"خواهش میکنم."

لحن صدام خیلی داغون بود و غیر مستقیم داشت بهش میفهموند که چقدر بهش نیاز دارم. یعنی اونم همین حسو داره؟؟ امیدوارم...

اون بالاخره وست از مقاومت برداشت و زبونشو وارد دهنم کرد و به سقف دهنم زد. زیر زبونش به بالای زبون من خورد و من حس کردم رو آتیش وایسادم.

گردنشو با دستم به خودم نزدیک کردم تا جایی که لبامون با فشار به هم میخورد. اون دستشو کشید رو پشتم و آروم یه قدم به جلو، سمت اتاق برداشت. منم عقب رفتم درحالی که داشتیم همو میبوسیدیم به طرف تخت حرکت کردیم. اون با دستش که رو پشتم بود داشت کنترلم میکرد.

His Dark SideWhere stories live. Discover now