داستان از نگاه جين:اتاقا حاضر بود. خونه برق مي زد. سرويس بهداشتي بوي هلو مي داد!! ديگه چي بهتر از اين؟ همه چي آمادست واسه ي مهمونا.
موهامو پشت سرم جمع كردم. از صبح تاحالا تازه اومدم پايين.
تو آشپزخونه ماري داشت مثل فرفره دور خودش مي چرخيد. اگه آقاي استايلز خيلي پولداره چرا فقط سه تا خدمتكار داره؟!
از ديشب رئيسم رو نديدم. من حتي نبايد بهش فكر كنم چون بهم ربطي نداره ولي شب پيش وقتي اونجوري نگام كرد دلم مي خواست برم بغلش كنم و بگم همه چي درست مي شه! اينا احساساتي نيست كه يه خدمتكار به رئيسش داشته باشه. از افكارم اومدم بيرون وقتي كه ماري يه سيني چاي با كيك داد دستم داد و رفت سالاد درست كنه. خب واضحه كه بايد اينو كجا ببرم.
ايندفعه جلوي تلوزيون پيداش كردم. موهاي فرش مرتب بودن و يه پيرهن آبي پوشيده بود. واضحه مهمونا آدماي مهمي هستن. ميز مخصوص و سفيدش رو جلوش گذاشتم و سيني رو روش گذاشتم. تا حد امكان سعي مي كردم چشمام به چشماي سبزش نيوفته چون هروقت به اون چشما نگاه مي كنم مي خوام شلوارمو خيس كنم. طبق معمول هيچ صدايي از آقاي استايلز در نيومد. اين خونه هميشه تو سكوت فرو رفته و اين خيلي زجر آوره. اين شغل در كل زجر آوره.*********
-جين در رو باز كن.
-دارم مي رم ماري...
با شتاب به سمت در رفتم ولي زود تر از من مايكل و رئيس جلو در بودن. يه دختر جوون موقهوه اي خم شد و با لذت پسر روي ويلچر رو بغل كرد. يعني دوست دخترشه؟! نفر بعد يه زن بود با موهاي تيره تر بود. آقاي استايلز با لذت به مهموناش لبخند زد. من تاحالا نديده بودم كه لبخند بزنه و واقعاً لبخند زيبايي داشت. دختر جوون به من نگاه كرد و لبخند زد و به سمتم اومد!
- سلام عزيزم خوبي؟! هري چيزي راجع به دوست دخترش نگفته بود!
چشمام از كاسه پرت شد بيرون!
-نه نه من...
-عزيزم لازم نيست خجالت بكشي من هميشه دلم مي خواست كه تو رو...
-اين خدمتكار جديده. اسمش جينه. چيزي لازم داشتيد ميتونيد بهش بگيد.
آقاي استايلز اينو گفت و بعدش يه سرفه ي مصنوعي كرد. مي تونستم حس كنم گونه هام رنگ گوجه فرنگي شده! با صدايي كه خودمم به زور مي شنيدم گفتم:
-ببخشيد
و منتظر عكس العل بقيه نشدمو به سمت آشپزخونه فرار كردم!

YOU ARE READING
Feeble
Fanfictionهيچوقت فكر نمي كرد يك روزي اين شكلي مي شه.... هيچوقت فكر نمي كرد اينطوري تموم بشه. اصلاً تموم شده بود؟! نه اين ضعف لعنتي هيچوقت تمومي نداره....