داستان از نگاه هري:به محض شنيدن صدا برگشتم تا ببينم كيه.
ولي كسي اونجا نبود. جالبه تازگيا توهم هم مي زنم. اشكامو پاك كردم. يه حمله ي ديگه...راستش ترجيح مي دادم تو اون تصادف لعنتي بميرم.از اتاق رفتم بيرون. قبلاً اتاقم طبقه ي بالا بود...قبلاً خيلي چيزا فرق داشت.
زندگيمم مثل اتاقم از بالا به پايين تغيير كرده بود.مايكل رو نديدم. معلوم نيست باز با دوست دخترش كجا جيم شده. اون دائماً راجع به دوست دخترش حرف مي زنه و مي گه چقدر باهاش خوشحاله. يه روز بهم گفت من بايد با وارد يه رابطه بشم و منم فقط بهش خنديدم.
آخه كي حاضره با همچين آدمي باشه؟-آقا؟
صداي جين بود. خدمتكار پر دردسر من.
-ببخشيد فقط مي خواستم اجازه بگيرم كه بتونم برم.
-بري!؟ كجا بري؟!
اون بالاخره سرش رو بالا آورد و من با دوتا چشم قرمز متعجب روبرو شدم.
-برم...خونه ديگه.
اوه. روز مرخصي. مثل اينكه ديگه كسي نيست بهش بخندم.
-آره آره. مي توني بري.
-اگر مشكلي هست مي تونم...
-نه. مي توني بري. خوش بگذره.
-مم...نون.
تشكر كرد و با عجله از در بيرون رفت. چرا چشماش قرمز بود؟ گريه كرده بود؟ احتمالاً دوست پسرش براش كادو نخريده...يا يه چيزي تو اين مايه ها!
اصلاً چرا براي من مهمه؟!داستان از نگاه جين:
خوشبختانه اون منو نديد چون سريعاً رفتم زير ميز. وقتي كه از اتاقش بيرون اومد تازه فهميدم گونه هام خيسه.
-جين؟
-آدام!
گفتمو با خوشحالي بغلش كردم. از وقتي اومديم توي اين خونه من با آدام دوست بودم تا الان. اون مثل برادريه كه هيچوقت نداشتم.
گرچه كيسي هميشه اعتقاد داشت كه اون از من خوشش مياد!-اوضاع چطوره؟
-اممم..بد نيست فقط يكم درگيرم. يه حلقه ي ديگه؟
خنديد. يه روزي مي رسه كه ديگه كل صورتش با اون فلزا پوشيده شده.
-بيا بريم پيش مامانت،دلش خيلي برات تنگ شده.
*********
-بيا ديگههه.-كيسي گفتم كه حال ندارم.
-خب من تنهايي برم فروشگاه،چيكار كنم؟
-اصلاً واسه چي مي خواي بري؟
-باباي مايكل دعوتمون كرده. تو هم دعوتي.
-لعنتي.
خب خانواده ي اونا از نظر مالي وضع بدي نداشتن. اين شايد تعجب آور باشه كه چرا پسرشون رانندست. راستش من هيچوقت نفهميدم و مايكل فقط مي گه شغلشو دوست داره.
نمي دونم.-من هيچ لباسي ندارم.
-دقيقا واسه همينه كه بايد با من بياي.
خب مثل اينكه چاره ي ديگه اي ندارم.
VOUS LISEZ
Feeble
Fanfictionهيچوقت فكر نمي كرد يك روزي اين شكلي مي شه.... هيچوقت فكر نمي كرد اينطوري تموم بشه. اصلاً تموم شده بود؟! نه اين ضعف لعنتي هيچوقت تمومي نداره....