(1 قسمت )❤️
10
9
8
7
6
5
4
3
2
1"تولدت مبارک نایل "
بچهها گفتن وقتی من شمع هامو فوت کردم
"مرسی، واقعا سورپرایز خوبی بود ولی من که گفته بودم نیازی نیست "
من گفتم و هری اومد نزدیکم
" هی نایل، ما کدوم یکیمون تا بحال به حرف کسی گوش کردیم که این بار دوممون باشه؟"
حق با هری بود ما چهار تا پسر کله شق و شیطونیم که همه چیز رو به مسخره میگریم"درسته هز، پس سرزنشت نمیکنم "
هری یدونه زد تو سرم
" اصلا مگه یه بچه یه روزه حرف میزنه؟مگه اصلا میدونه که سرزنش چیه؟ ها؟"
من خندیدم و دستمو بردم بالا
"باشه آقای استایلز من تسلیمم "
هری سرشو تکون داد
" خوب حالا بیا بغلم کن ببینم پسره تولدی "چشامو ریز کردم
" هز فکر کنم تو باید بغلم کنی مثل اینکه تولد منه "
هری خندید
" باشه، پس بیا بغلت کنم "
هری گفت و دستشو گذاشت روی پهلو هام و من کشید سمت خودش و بغلم کرد
وقتی ازم جدا شد یه جعبه بهم داد
خوب، خوب، خوب، من اعتراف میکنم که این حسی که تو باز کردن کادو هست حتی تو فهمیدن دلیل تو خواب حرف زدن هری نیست ولی نه صبر بهمون اندازست
جعبه رو باز کردم ولی با دیدن چیزی که تو جعبه بود چشام گرد شد
آخه مگه میشه هری استایلز منحرف نباشه؟ نه مگه میشه؟ اصلا امکان نداره"چی بود نایل؟ "
سوفیا پرسید و من سرمو تکون دادم
"به سن تو نمیخوره"
سوفیا بهم چشم غره رفتم
"لوس نشو اگه قرار باشه به سن کسی چیزی نخوره اون تویی "
خندیدم و جعبه رو گرفتم سمتش ولی با دیدنش چشاش رو گرفت و جیغ زد، من فقط خندیدم، لویی و لیام از خنده منفجر شدن
" وااای هری، عالی بود "
لویی گفت وقتی که روی مبل افتاد بود
" اره لویی باحال بود ولی هری حتما اشتباه کرده، چون اون تویی که به کاندوم نیاز داره نه این بچه "لویی از روی مبل بلند شد و واسه لیام چشم غره رفت
"خفه شو پینو،تو بیشتر از من نیاز داری با اون دیک گندت "
سوفیا جلو صورتش رو گرفت و هری خندید"نگران نباشید من حواسم هست ، واسه شما هم میخرم،دیگه دعوا نداره که "
هری گفت و من خندیدم
"برو بابا، اگه تو حواست بود که این الان قرار نبود بابا بشه "
لیام گفت و چشاشو چرخوند
"نه، یبار از دستم در رفت، دیگه حواسم به همتون هست "
"قربون دست هری تو حواست به خودت باشه کافیه لازم نیست به فکر ما باشی"
لویی گفت و دوباره روی مبل نشست
"لیاقت ندارید "
"خفه شین دیگه، گند زدید به تولد "
من گفتم و همه بهم.نگاه کردن
" اه ببخشید نایل بیا بغلم "
لویی گفت وقتی که از رو مبل بلند شد و اومد سمتم و بغلم کرد و دستشو پشتم کشید
"تولدت مبارک نایل "
بهش لبخند زدم و اون یه جعبه که از جعبه هری بزرگتر بود بهم داد
جعبه رو باز کردم ولی وقتی که کادوش رو دیدم با خودم فکر کردم که دلیل این که من با این احمقا دوستم چیه؟ ها؟
لویی خیلی زحمت کشیده بود و یه شورت گل گلی واسم خریده بود، از اون مامان دوزاش"واقعا من نمیدونم چی بگم، من اعتراف میکنم که دلیل این که هنوز هم شما رو تحمل میکنم رو نمیدونم "
هری دستشو گذاشت روی شونم
"نایل، دلیلش اینه که تو عاشق ما هستی"
"احتمالا"
خندید و منم خندیدم حق با هریه ما چیزایی رو بین خودمون قسمت کردیم که هیچ وقت نمیشه از همدیگه بگذریم...
" تولدت مبارک نایل"
سوفیا بهم گفت و منو بغل کرد و کادوش رو بهم داد خوب تنها کادویی که مثل کادو میمونه رو بهم داد، اون یه عینک قشنگ بود
"مرسی سوفیا، خیلی خوبه "
"خواهش میکنم، بازم تولدت مبارک نایل "
"کادو بهترم میتونستی بگیری"
سوفیا برای هری چشم غره رفت
"حتما یکی مثل کادو های شما ها؟ نه؟"
"دلتم بخواد"
لویی گفت و سوفیا با اخم به لیام نگاه کرد ولی لیام هم اخم کرد بهش و من تعجب کردم، این اولین باره...
به لیام نگاه کردم دیدم که اومد نزدیکم و یه لبخند کمرنگ زد و بغلم کرد و دستشو خیلی اروم روی پشتم کشید"تولدت مبارک نایلر "
از این که منو اینطوری صدا میزنه خوشم میاد،بهش یه لبخند گنده زدم وقتی ازش جدا شدم،اون یه جعبه بزرگتر و سنگین تر از همه بهم داد و من سریع قبولش کردم و روی مبل نشستم و بازش کردم، اون یه دفتر بود، اولین ورق رو زدم و به صفحه اولش نگاه کردم
(N.L)
که این نوشته شده بود روش_____________________________
اینم از قسمت اول اگه تعداد رای ها زیاد بشه قول میدم زود زود بزارم
ولی اگه اینجا خوندن سخته براتون میتونید برید تو کانال تلگرام بخونیدش که آدرس تو پیجم هست
و اوه سریع بیاین بهم نظر بدید که من عاشق نظرااااام دیگه همه اینو میدونید مگه نه؟
@mahshiddz
YOU ARE READING
He's Mine ( niam )
FanfictionHe's mine _ niam طرفدار : نایل من عاشقتم ، میشه با من ازدواج کنی ؟ نایل به اون دختر که با عشق بهش نگاه میکرد لبخند زد تا با یه جواب بله دختر رو خوشحال کنه ، البته که فقط برای خوشحال کردن اون دختر ، نایل عاشق طرفداراشه ولی قبل از اینکه نایل بخواد ج...