*لیام*
"دقیقا دارید چه گهی میخورید!؟؟ "
سایمون داد کشید و روشو ازمون گرفت،تو این فرصت من سریع از رو نایل پاشدم و تیشرتش رو دادم تا بپوشه خودمم همین کارو کردم
نایل خیلی استرس داشت،آخه این سایمون لعنتی تو خونه من چه گهی میخوره معلوم نیست
"بریم تو سالن حرف بزنیم"
خیلی سرد بهش گفتم و اون سریع دستشو جلو گرفت و مانع شد
"هی کجا؟سوفیا تو سالن نشسته "
لعنتییییی خودش کم بود سوفیا رو هم با خودش آورده!!!
"تو خونه من دقیقا چه غلطی میکنی کاول؟ "
بهم پوزخند زد و بعد به نایل نگاه کرد که پشتم بود و سرش رو تکون داد
"بهتر نیست اول شما بگید داشتید چکار میکردید؟"
"ببین بهت چی میگم،مجبور نیستیم راجب زندگی شخصیمون بهت چیزی بگیم ولی برای اینکه نترکی از فضولی بهت اینو بگم که منو نایل عاشق همیم"
این حرفا رو تو صورتش با عصبانیت زدم
اما اون فاکر لعنتی شروع کرد به خندیدن"هی چته؟"
سایمون همینطور میخندید و ما هم نگاهش میکردیم،دلم میخواد خفش کنم، الان خیلی رو مغزه
"میدونی خیلی رو مغزی؟ "
سایمون دستش رو روی دلش گذاشت و سعی کرد تا خندش رو کنترل کنه
"وای، این جک قشنگی بود،اوه یا مسیح مدتی بود که نخندیده بودم"
با عصبانیت به سمتش رفتم و یقه اش رو گرفتم و چسبونمدش به دیوار
"خوب گوشاتو باز کن و اون دهن گشادتو ببند"
گفتم و سایمون اخمش تو هم رفت، نایل دستشو گذاشت روی دستم و سعی داشت منو از سایموون دور کنه
"لی لطفااا،بسه"
بدون اینکه نگاهش کنم دستشو پس زدم
"هیچی نگو نایل،و تو سایمون میری بیرون و اون هرزه رو که تو سالن خونه من جا خوشه کرده رو بیرون میکنی و خودم باهاش گم میشی از خونه من "
با تهدید بهش گفتم و اون خندید
"هی لیی به حرف جوجه کوچولوت گوش کن،تمومش کن تا به ضرر جفتتون تموم نشده""ببین چی میگم دیگه با دهن کثیفت اسم نایل و اینطوری نمیگی"
یه پوزخند زدمو یقشو ول کردم
"و میخوام بدونم دقیقا چیکار میتونی بکنی؟"
سایمونم پوزخند زد
"میدونی که همه چی دست منه با یه حرف میتونم نابودتون کنم ،میتونم این رابطه رو برای همه بگم و و و"
YOU ARE READING
He's Mine ( niam )
FanfictionHe's mine _ niam طرفدار : نایل من عاشقتم ، میشه با من ازدواج کنی ؟ نایل به اون دختر که با عشق بهش نگاه میکرد لبخند زد تا با یه جواب بله دختر رو خوشحال کنه ، البته که فقط برای خوشحال کردن اون دختر ، نایل عاشق طرفداراشه ولی قبل از اینکه نایل بخواد ج...