(قسمت 7)
لیام 👇👇
نایل اخم کرد و سرش رو تکون داد
بهش نگاه کردمو خندیدم ، راستش من اولین بارمه که از اخم این جوجه خوشحالم، یجوری باحاله انگار داره حسودی میکنه و من واقعا از ته قلبم خوشحالم ، دیشب قبل از خواب به دوری ازش فکر میکردم ولی الان که اینطوری رفتار میکنه دلم نمیخواد واسه یه لحظه هم که شده ازم دور بشه
دلم میخواد انقدر اذیتش کنم تا صورتش قرمز بشه 😍
"باشه اصلا به من چه "
نایل داد زد و از روی مبل بلند شد و منم بلند شدم و از پشت بغلش کردم
"میدونی نایلر تو خواب یه جفت لب نرم رو روی گردنم حس کردم، و میدونی چرا ؟؟ تو دیدی کی بود؟؟؟ "
با یه پوزخند گفتم و ولش کردم
نایل قزمز شد همون چیزی که من میخواستم ، اون با اخم بهم نگاه کرد
"من نمیدونم، حتما اون نی جونت بوده "
خندیدم و سرمو تکون دادم ، حیف که نمیدونه اون نی جونی که واسش حرص میخوره خودشه
"حتما کار اون بوده "
نایل یکم اومد جلو و تو چشمام با اون تیله های آبیش نگاه کرد، انگار میخواست چیزی بگه ولی پشیمون شد و برگشت و ازم فاصله گرفت
"هررررررریییی..... هررری کجایی؟! "
نایل همینطور که میرفت داد میزد و هری رو صدا میزد و منم با لبخند بهش نگاه کردم
______
این قسمت رو دوست دارم ، چون قراره اتفاقای جالبی بعدش بیوفتهحتما نظر بدید ، چون میخوام بدونم داستان چطوره و این قسمت رو دوست داشتید !؟
YOU ARE READING
He's Mine ( niam )
FanfictionHe's mine _ niam طرفدار : نایل من عاشقتم ، میشه با من ازدواج کنی ؟ نایل به اون دختر که با عشق بهش نگاه میکرد لبخند زد تا با یه جواب بله دختر رو خوشحال کنه ، البته که فقط برای خوشحال کردن اون دختر ، نایل عاشق طرفداراشه ولی قبل از اینکه نایل بخواد ج...