1

1.5K 241 36
                                    

  لویی با لبخند به دریاچه نگاه می کرد و برای ماهی ها غذا می ریخت.

  -تو چرا انقدر خوشحالی؟
  هری همون طور که کنار لویی می نشست؛گفت.

  -تو چرا انقدر ناراحتی؟

  -همه که زندگی راحتی ندارن.

  -حق با توئه! می دونی،می تونی هروقت خواستی با من حرف بزنی. شاید به ات کمک کرد.

why are you so happy?Where stories live. Discover now