-چقدر امروز همه ناراحتن!
هری گفت؛در حالی که کنار لویی راه می رفت. لویی که هنوز هم لبخندش رو روی لب هاش داشت؛به هری نگاه کرد.-البته به جز تو.
هری گفت و چشم هاش رو چرخوند.-جدا...
دستش رو روی چونه اش کشید و ادامه داد:
-تو چرا انقدر خوشحالی؟-بلآخره که یکی باید خوشحال باشه. نمی شه که همه ناراحت باشن. درست می گم!
لویی گفت و با لبخند به هری نگاه کرد.
YOU ARE READING
why are you so happy?
Fanfiction-تو که اسمم رو می دونستی؛پس چرا پرسیدی؟ -شاید چون دوست داشتم باهات حرف بزنم! -تو چرا انقدر خوشحالی؟ هری هر بار که با لویی صحبت می کنه؛این سوال رو ازش می پرسه. و لویی هم هربار یه جواب جالب می ده. شاید بد نباشه یه نگاه به جواب های لویی بندازید. cover...