4

1.2K 224 145
                                    

mansurepotter
امیدوارم همیشه شاد باشی^-^

  لویی چشم هاش رو بسته بود و با لبخند،از برخورد باد به صورتش لذت می برد.

  -تو چرا انقدر خدشحالی؟

  -نمی دونم،برخورد باد به صورتم و شدیدتر پر شدن ریه هام،حس خوبی به ام می ده! شاید حس این که هنوز زنده ام؟!

  -اوه!خوب من،اصلا زندگی رو دوست ندارم.
  هری گفت و سرش رو پایین انداخت.

  -خوب منم دوست ندارم.

  -پس چه جوری حس این که هنوز زنده ای،می تونه باعث شه انقدر خوشحال بشی؟

  -شاید چون به ام یادآوری می کنه،هنوز زنده ام،پس هنوز فرصت دارم کاری کنم زندگی رو دوست داشته باشم.

  -می دونی،به نظرم این فرصت زیاد هم قشنگ نیست.

  -این فرصت می تونه زشت باشه یا زیبا. می دونی،تو می تونی بمیری و هیچ وقت خوشحال نباشی؛یا بمیری و قبلش یک کم هم شده خوشحال باشی. این که هنوز نمردی؛یعنی تو هنوز فرصت داری از حالت اول جلوگیری کنی. چون تو چه بخوای و چه نخوای به دنیا اومدی و داری زندگی می کنی، پس حداقل بهتر زندگی کن!

  -آره راست می گی.ولی آخه این دنیا چی داره!کثافت مطلق.

  -دنیا هر چقدرم مرداب و لجن بود؛تو نیلوفری کن!

why are you so happy?Where stories live. Discover now