این چپتر اشاره کوچیکی به سلف هارم داره
هری و لویی رو به روی هم ایستاده بودند. هری از ناراحت کردن لویی می ترسید؛اما جواب های لویی رو دوست داشت به خاطر همین هم دوباره پرسید:
-تو چرا انقدر خوشحالی؟لویی لبخند تلخ و ناراحتی زد:
-تو چرا همیشه دست هات رو می پوشونی؟رنگ هری یک کم پرید و دست هاش رو بیشتر تو آستینش فرو کرد. واقعا معذب به نظر می رسید. لویی لبخند مهربون همیشگی اش رو زد و هری رو در آغوش گرفت.
هری به حرف لویی فکر کرد.
'اوه'
تو ذهنش گفت و با فهمیدن منظور لویی چشم هاش غمگین تر شد.
YOU ARE READING
why are you so happy?
Fanfiction-تو که اسمم رو می دونستی؛پس چرا پرسیدی؟ -شاید چون دوست داشتم باهات حرف بزنم! -تو چرا انقدر خوشحالی؟ هری هر بار که با لویی صحبت می کنه؛این سوال رو ازش می پرسه. و لویی هم هربار یه جواب جالب می ده. شاید بد نباشه یه نگاه به جواب های لویی بندازید. cover...