19

214 39 6
                                    



وقتی هری نوزده ساله میشه، واقعا هیچ ایده ای برای آرزوش نداره، چون به آرزویی که در چند سال اخیر کرده، رسیده.

اون عشق رو پیدا کرده.

لویی براش یه کاپ کیک میاره، البته خودش درست نکرده چون هری بعد از حادثه ای در نوامبر، رفتن لویی به آشپزخونه رو قدغن کرده، هر چی که هست حرکت قشنگیه.

لویی کاپ کیکو دقیقا قبل از آخرین دقیقه ی مونده به تموم شدن تولد، به هری میده،‌ دو تایی تو تخت دراز کشیدن و هری به تک شمع زل میزنه و به اینکه چه آرزویی کنه، فکر میکنه.

البته پیدا کردن آرزوی مناسب، در حالیکه لویی بدنش رو در آغوش گرفته، به سختی سالهای پیش نیست. هری شمع رو با تنها آرزوش فوت میکنه.

کام اوت با لویی.

.......

لویی ای که هری رو در آغوش گرفته؛ با فرفریاش بازی میکنه و به چشمای سبزش خیره میشه و فکر میکنه من چقد خوشبختم :)

کامنت و ووت پلیز.

#N


52 Birthdays with Lou  (Persian translation)Where stories live. Discover now