23

167 29 6
                                    



وقتی هری بیست و سه ساله میشه، اون و لویی برای مدت زیادیه که دور شده ان. هری نمیتونه تاریخ دقیق این اتفاق رو مشخص کنه، یا دلیلشو، ولی میدونه که از اکتبر به بعد، لویی رو کمتر و کمتر دیده.

شایعاتی مبنی بر به هم زدنشون هست، که اصلا به اوضاع کمکی نکرده. بند کار تازه ای انجام نداده، پس تصور طرفدارا میتونه فقط به خاطر ندیدن پسرا با همدیگه در بین مردم باشه.

طرفدارا به هیچ طریقی نمیتونستن پشت درهای بسته رو ببینن، ولی اگه میتونستن، هری مطمئنه که تصوراتشون تغییری نمیکرد‌.

لویی شب تولد به هری زنگ میزنه؛ هری کل روز رو در خونه منتظر لویی مونده، تا اونو با یه پارتی، سکس یا حتی یه کاپ کیک سوپرایز کنه.

"من نمیتونم امشب خونه باشم،" لویی میگه و هری یه خنده ی دور رو از طرف خط لویی میشنوه ولی ممکنه فقط تصور کرده باشه. "متاسفم.

پس هری در بیست و سومین تولدش، یه شمع رو داخل ساندویچ باقی مونده ای که از یخچال پیدا کرده، میکنه و آرزو میکنه که لویی به اون برگرده.

...........

:)))

کامنت و ووت پلیز.

#N

52 Birthdays with Lou  (Persian translation)Where stories live. Discover now