وقتی هری بیست و چهار ساله میشه، اون و لویی چهار ماهه که به هم زدن، ولی تحمل اوضاع هنوز آسون تر نشده.
هری اون روز جواب تلفن مامانشو میده و طبق معمول میذاره بقیه به وویس میل برن. اون شب هری یه تاکسی میگیره و به یه گی استریپ کلاب در قسمت خطرناک شهر میره، به تنهایی پشت میز شخصیش میشینه و شمعی که تو پرتزلش (یه نوع نون شور) کرده رو خاموش میکنه.
آرزوش اون سال برآورده نمیشه.
.............
به هم زدن:)
کامنت و ووت پلیز
#N
YOU ARE READING
52 Birthdays with Lou (Persian translation)
Fanfictionشمع های تولد جادویی ان اونا سعی میکنن عشق رو به وجود بیارن اما گاهی اشتباه میکنن اشتباهی مرگبار All credits go to http://sometimesitshardtograsp.tumblr.com/post/16867200652/52-birthdays-with-lou