05-Kiss me for the last voice mail

2.5K 485 508
                                    

- هری؟ نمیخوری؟ از اون تخمایی که من دیروز گذاشتمه ها.

استیو می خنده : زحمت کشیدی یه روز حرف نزدی.

یه لقمه میاد جلوم : به پای نیمروهای فرانسوی خونتون نمی رسه ولی باورم کن... سبیل آشپزه رو توش پیدا نمی کنی.

صورتم جمع میشه که می خنده : توی پوره ی سیب زمینی مو بود. یه ذره فر داشت واسه همین شک کردیم سبیلشه یا...

استیو داد می زنه : حالمو به هم نزن تاملینسون.

لقمه رو میاره جلوتر و میماله به لبم : بخور دیگه. انگار میخواد چی بخوره حالا.

استیو می خنده : کِی شوالیه ت میاد و می برتت تاملینسون؟

یه نگاه به لقمه ی مونده توی هوا می کنه و وقتی می بینه واقعا نمی خورم میذاره توی دهنش : چیه؟ دلت تنگ میشه؟

سرمو بلند می کنم و نگاهش می کنم. جدی میخواد بره؟ استیو به منظره ی چندش حرف زدن وسط غذا خوردنش نگاه می کنه و چینی به دماغش میده : ایش. نه. دلم برای سکوت اینجا تنگ شده.

خیلی خب. من دوست دخترمو کشتم. یه هم سلولی داشتم که روحیه مو عوض کنه و اونم قراره بره. عالیه : قراره بیاد دنبالم. با وثیقه.

استیو میخنده : ولی جدی تاملینسون. تو تنها کسی هستی که دعا می کنم دائم بهش مشکوک بشن تا بیاد اینجا. دلم برای قدقد نکردنات تنگ میشه.

لویی لبخندی می زنه که باور می کنم این پسر خوب بودنم بلده : راستی استیو. تو ناهار نمی خوای؟

استیو دستشو میاره داخل : حالا که تو تخمشو گذاشتی آره. چرا که نه؟

لویی دست می کنه توی جیبش و شکلات پریروزو می گیره سمت استیو : بیا بخورش.

استیو شکلاتو بر میداره : فادِر فاکِر.

با چشمای درشت بهش نگاه می کنم که شونه بالا میندازه و من دونه های عرقو می بینم روی پیشونیش : چی کار کنم؟ جواب بی ادبو باید با بی ادبی داد.

نگاه می کنم به یه جایی بین چشماش : من قاتلم. جوابم چیه؟

لویی می زنه توی بازوم و بعد می فهمه این همون کتفیه که کبوده. توی یه حرکت خم میشه و می بوستش که چشمام درشت میشن. می خنده : خب چرت میگی دیگه. تو یه نیمرو رو نمی خوری چون من دارم باهاش شوخی جنسی می کنم. آخه چه جوری آدم کشتی هان؟

بوی قهوه میاد : میگن توی قهوه سیانور ریختم.

لقمه ی بعدی رو اونقدر با اشتها میخوره که دلم میخواد : آره. استیوم توی اون شکلاته ماری جوانا ریخته.

****

- آخرین پیامی که روی پیغامگیرش گذاشتی چی بود؟

آخریش بود واقعا؟ : من گفتم دوسش دارم و منتظرم که برگرده خونه تا با هم باشیم. من بهش گفتم که اگه کنار پنجره س آدامس بجوئه و بخوابه. فوبیای ارتفاع داشت.

How to be a criminal (L.S) (Completed)Where stories live. Discover now