از هواپیما پیاده میشم و با لبخندی که توش پر از حرفه به مردم زل میزنم. دلم برای آمریکا تنگ شده. برای مردمش و جوری که بی خیال صحبت می‌کنن. برای بی ادب بودنشون و رک بازیاشون. بیشتر از همه دلم برای قدم زدن با لویی توی خیابونا تنگ شده. برای حرف زدنای جدیمون توی خیابونا و یا دویدناش و دزدی کردنامون.
چمدونمو تحویل میگیرم و گوشیمو از حالت پرواز خارج میکنم. هنوز صفحه‌شو خاموش نکردم که زنگ میخوره و کمرونه : هی بیب. رسیدی؟
اوهومی میگم و حس میکنم که دلم براش تنگ شده. ما خیلی حرفا برای زدن داشتیم. خیلی چیزامو میدونه که نمیتونم به لویی بگم چون راجع به خودشه و نمیتونم به امیلی بگم چون دختره و درکی ازش نداره احتمالا. سرفه‌ای میکنم تا صدام صاف شه : لویی هنوز خوابه؟
آره‌ای میگه و گوشی رو نگه میداره جلوی دهن لویی. صدای نفس کشیدنش توی گوشی می‌پیچه و من خنده‌م می‌گیره از جوری که دلم برای نفس کشیدناش موقع خواب تنگ شده. صداش میاد : سالمه هری. تو چی؟
هومی میگم و به جمعیت زیاد روی پله برقی نگاه میکنم. ترجیح میدم بایستم تا خلوت شه و بعدش برم : من؟ خوبم. دلم براتون تنگ شده.
امیدوار بودم استیو بیاد دنبالم ولی مثل این که نیومده. موهام به هم می‌ریزم و صدای کمرون میاد: هری؟ تو که اهل انتقام نیستی. هستی؟ نمیخوای که بری با استیو؟
نفس عمیقی می‌کشم و الکی می‌خندم : من؟ برگردم پیش استیو؟ فکر کردی واقعا...
دست یکی می‌شینه روی شونه‌م و صدای آشنایی میاد: واقعا احمقی که برگشتی آمریکا.
برمیگردم تا ببینم کیه و وقتی استیو رو می‌بینم حرف توی دهنم میمونه : استیو؟
چشماش پره. محکم بغلم می‌کنه و سرشو میماله به گردنم. خودمو می‌کشم عقب و نگاهش میکنم. به لبام زل زده و کمرون داره از توی تلفن داد میزنه: هری؟ میشه بگی چه فاکی شده؟ هری؟
استیو سرشو میاره جلو و مطمئنم میخواد ببوستم. نگاه به چشماش میکنم و سعی میکنم بهش بفهمونم که باید بره عقب. ادامه میده و من آروم میگم: نه استیو. من توی رابطه‌م.
صدای کمرونو می‌شنوم و خنده‌م می‌گیره از اوضاعم : اینه پسر! عاشقتم!
استیو می‌ایسته همون‌طوری و توی کمتر از چند ثانیه می‌بینم که صورتش جمع میشه از ناراحتی : توی رابطه‌ای؟ با کی؟
نفس عمیقی می‌کشم و به کمرون میگم : حواست بهش باشه کم. من بهت زنگ میزنم.
YOU ARE READING
How to be a criminal (L.S) (Completed)
Fanfictionمن دوست دخترمو کشتم و الان دارم ازت دزدی یاد می گیرم! Highest rank : #7 in fanfiction وارنینگ : حاوی اندکی معصومیت از دست رفته (سکچوال کانتنت خودتون)
