How to be a criminal (L.S) (Completed)

68-Cute kids bring happiness to homes

- لویی؟ چی شده؟ تو قراره بمیری؟

میچرخم سمتشون و با اخم نگاهش می‌کنم. پنه‌ لوپه بغض کرده به کبودی دست لویی اشاره می‌کنه و کم مونده گریه‌ش بگیره. لویی نگاهم می‌کنه و می‌خنده : آره پنه. کار هریه. اون منو کشت.

پنه لوپه تندی برمیگرده سمتم و نگاهم می‌کنه. اولین قطره اشک از چشماش خوشگلش پایین میاد و من چشم غره‌ای به لویی میرم. با صدای ناراحتی میگه : برای چی لوییو کشتی؟ من دیگه دوستت ندارم. تو بدی.

لویی بلند میخنده و من پنه لوپه رو به زور از بغلش می‌گیرم : کسی با کبودی بازو نمی‌میره دختر کوچولو. لویی داره اذیتت می‌کنه.

اشکاشو پاک می‌کنم از روی صورتش و گونه‌ی نرمشو می‌بوسم : برای هیچی گریه نکن پرنسس کوچولوم. حالا یه بوس کن!

می‌خنده و گونه‌مو می‌بوسه. لویی از پشت می‌گیرتش و‌ میذارتش روی کاناپه. میاد جلو و میشینه روی پام : حالا نوبت منه هری. ببوس و بگو گریه نکنم و بگو نوبت منه که ببوسمت.

با خنده هلش میدم عقب که ادای گریه در میاره و پنه لوپه رو به گریه میندازه. عصبی رو می‌کنم بهش : چی به خورد بچه دادی که انقدر وابسته‌ت شده؟

می‌خنده و با شیطنت و یواش میگه : چی به خورد تو دادم که انقدر وابسته شدی؟

با خنده و حرص هلش میدم عقب و بلند میشم تا پنه لوپه رو بغل کنم و آرومش کنم. تا بغلم می‌کنه آروم میشه و سرشو میذاره روی شونه‌م : دوستت دارم آقای هری.

لبخند عمیقی میزنم و با آرامشی که از اوضاع این دو ماه خیلی دوره میگم : وقتی داری از اسم کوچیک استفاده میکنی دیگه آقا نباید بیاری. باید بگی آقای استایلز. آقای تاملینسون. خانومِ ...

لپمو با دستای کوچیکش می‌کشه و تند میگه : خانوم استایلینسون.

با تعجب برمیگردم و‌ نگاهش می‌کنم که می‌خنده. با ابروی بالا رفته می‌پرسم : کی بهت گفت اینو؟

با دست به پشت سرمون اشاره می‌کنه : لویی. گفت فامیلی من استایلینسونه.

با حرص لویی رو صدا می‌کنم که بی خیال می‌خنده. در یخچالو باز می‌کنم و وقتی جعبه‌های پیتزا رو می‌بینم چشمام درشت میشه : کِی اینا رو خریدی لویی؟

یه دست از پشت میشینه دور کمرم و متوجه میشم لوییه. سرشو میماله به کتفم و گاز یواشی می‌گیره : وقتی بیمارستان بودی، اومدم خونه تا گریممو پاک کنم از روی صورتم. موتور یه رستورانو دزدیدم و توش پر بود از پیتزا.