27-Spent It All On Me

2.9K 440 126
                                    

هفته‌ی هجدهم

- ببینیم هیچ چیز خاصی می‌بینیم یا نه. خودت چی دوست داری زین؟ دختر یا پسر؟

لبامو به هم فشار میدم و با استرس به بچه‌ نگاه می‌کنم. دستای کوچیکش و چشمای بسته‌ش آرومم می‌کنه و همزمان بهم این استرسو میده مه ممکنه بهش آسیب بزنم.

دکتر سونوگرافی می‌خنده : خودت ببینش. می‌بینی؟ اوخ اوخ. بهم بگین که هیچ وسیله‌ی دخترونه‌ای نخریدین چون همشو باید بریزین دور.

با دیدن زائده‌ی کوچولوی بین پاش لبخندی می‌زنم و اشک از گوشه‌ی چشمم سر می‌خوره. دکتر می‌خنده و دستگاه رو یه دور دیگه می‌چرخونه : ببینش. عجب پسری بشه. من خواهرزاده‌م هم‌سنشه. فکر کنم قراره ازتون بخوام با پسرتون قرار بذاره.

لیام می‌خنده و بهم نگاهی می‌کنه. ابرو بالا میدم : بهت گفتم باید همشو بندازی دور لی. شرطو من بردم.

دکتر می‌خنده : چی بردی حالا؟

ابروهامو بالا میدم و می‌خندم. لیام می‌کوبه به پیشونی‌ش و دکتر دستی به شونه‌ی لیام می‌کشه : خسته نباشی پسر.

لیام کمکم می‌کنه بشینم و لباسمو بپوشم. دکتر سی‌دی رو میده دستمون و لبخندی می‌زنه : موفق باشین مردای جوون. مراقب بچه‌تون باشین.

لیام تشکر می‌کنه و وقتی از مطب میایم بیرون، حواسمو پرت می‌کنه از صدای بقیه‌ی زنا که دارن از خودشون می‌پرسن چرا شکمم بالا اومده.

موقع کمربند ماشینو بستن لیام کمکم می‌کنه و من می‌خندم : بردم لی‌لی. همین الان ازت نمیخوامشون ولی به هر حال باید بگیری برام.

حرصی ماشینو روشن می‌کنه : کی بود که دیشب از درست خرج کردن حرف می‌زد زازا؟ این الان خرج بیخود نیست؟

ابرو بالا میندازم و همونطوری می‌خندم : این شرط بندی بود. شرط بندی اگه خرج بیخود نباشه اصلا مزه نمیده.

زیر لب یه چیزی می‌گه و بیشتر گاز میده. خودمو به صندلی میمالم و از صدای جیرجیر چرمش می‌خندم. لیام پوفی می‌کشه : نگاه کنش چقدر خوشحاله. اگه براش انقدر گل می‌گرفتم خوشحال نمی‌شد.

چشم غره‌ای میرم : گل به چه دردی میخوره پینو؟ تهش خشک می‌شه و باید بره سطل آشغال.

لیام اخمی می‌کنه : میتونی خشکش کنی و نگهش داری زازا.

دستامو مثل دخترای لوس کج می‌کنم و لبامو جلو میدم و با صدای نازکی می‌گم : لیامم، به نظرت کی وقت مانیکور بگیرم؟ لیام؟ مگه من دخترم؟

لیام می‌خنده و نگاهی بهم می‌ندازه. گوشه‌ی چشماش چین افتاده : ولی قراره تو سافت باشی زین. اینطوری که می‌بینم بعد زایمانت باید من جلو باشم و تو پشت.

Entertainer [Z.M] (mpreg)Where stories live. Discover now