29-With Your Kiss I'm A Better Man

2.8K 427 179
                                    


- زین گوش کن. اگه نیای واقعا باهات قهر می‌کنم و امشب نمیام خونه. هیچی زیباتر از هیکلت نیست الان. زین. اذیت نکن.

با غرغر ملحفه رو روی خودم می‌کشم و گوشی رو به گوشم می‌چسبونم : لی. من نمیتونم درست بخوابم و خودتم دیدی این چند وقتمو. برای اولین بار راحت خوابیده بودم که زنگ زدی. الان من برای چی باید بیام شرکتت؟

کلافه پوفی می‌کشه : تو جایزه‌ی شرطتو نمیخوای؟ اگه نیای نمیدمش.

با بی‌حوصلگی صداش می‌کنم : لیام. خودت میدونی درد دارم.

صداش میاد : زین. از خونه تا دفتر میزان مسافتیه که تو هر روز کلا از اتاقت تا آشپزخونه میری. بهونه نیار زین. یواش یواش بیا. من منتظرتم. اگه نیومدی شب منتظرم نباش.

چیزی نمیگم ولی واقعا دلم میخواد گریه کنم و مشت بزنم به همه چیز. صداش میاد : راستی. گوشیتو با خودت بیار.

گوشی رو قطع می‌کنم و پرت می‌کنم رو تخت. بلند میشم و یه لباس گشاد گشاد انتخاب می‌کنم. با شلوارای پارچه‌ای دمپا گشاد می‌پوشمش و وقتی توی آینه خودمو می‌بینم دلم می‌خواد بالا بیارم.

دوباره می‌رم سر کمدم. یه لباس تنگ‌تر با یه جین گشاد می‌پوشم و یه سویی شرت برمیدارم که اگه سردم شد بپوشمش.

گوشیمو برمیدارم و میذارم تو جیبم. کلیدو می‌گیرم و لامپو خاموش می‌کنم. یه جفت کفش راحت می‌پوشم و سعی می‌کنم آروم باشم. از در خونه بیرون می‌زنم.

هوا خوبه. هنوز روی پاییزی خودشو نشون نداده. گوشیم می‌لرزه. لیامه که زنگ می‌زنه. با تکست دارم میام بهش می‌فهمونم حوصله‌ی حرف زدن باهاشو ندارم. آروم آروم توی خیابون حرکت می‌کنم.

یه توپ از کنار میخوره به پام. به توپ نگاه می‌کنم و دنبال صاحبش می‌گردم. یه پسر بچه‌ی هشت نه ساله میاد : هی. اون مال منه.

براش می‌فرستم. توپو می‌زنه زیر بغلش و میاد جلو : چرا انقد شکمت زشته؟ مگه پسر نیستی؟

لبمو به هم فشار میدم. انگشتشو به شکمم فشار میده : چرا شبیه شکم مامانمه؟

چیزی نمیگم. حرکت می‌کنم ولی چون نمی‌تونم درست نفس بکشم و پاهام درد می‌کنه سرعتم خیلی کمه. پسر دوباره می‌رسه بهم و این دفعه دستشو محکم‌تر می‌کوبه : چرا اینطوریه؟

بلند نمیدونمی میگم و به لرزش صدام اهمیتی نمی‌دم. یه سریا توی خیابون نگاهمون می‌کنن. پسر توپ دستشو پرت می‌کنه سمت شکمم. درد توی تنم می‌پیچه و داد می‌زنم : گفتم نکن.

پسر دستشو به کمرش می‌زنه : دلم میخواد. بگو شکمت چرا اینطوریه وگرنه دوباره می‌زنمت.

بلند داد می‌زنم : ولم کن مادرفاکر. به تو ربطی نداره چرا. سرت توی کون خودت باشه.

با اخم نگاهم می‌کنه و مشتشو میاره بالا. سه تا مشت محکم می‌زنه و توپشو از روی زمین برمیداره و می‌دوئه. درد توی تنم پخش می‌شه. از شکمم شروع میشه و به قلبم می‌رسه. معده‌م می‌سوزه و دهنم خشکه.

Entertainer [Z.M] (mpreg)Where stories live. Discover now