33-When You Look Sad My Darling What Do You Expect?

3K 423 181
                                    

هفته‌ی بیست و سوم

- یعنی چی که ابرو داره الان لی‌لی؟ میخوای براش مهمونی ابرو درآوردن بگیریم؟

می‌خنده بلند و منم به خنده میندازه. از جام بلند میشم و هین عمیقی به خاطر لگد بی‌موقعش می‌کشم. صدای لیام میاد : چی شد؟

چپ چپ به شکمم نگاه می‌کنم و می‌ایستم. نفس عمیق و با صدایی می‌کشم : خوشش میاد تکواندو کار کنه.

می‌تونم لبخندشو تصور کنم. الان دستاشو توی هم گره کرده و گوشیو بین گوش و شونه‌ش گرفته و داره به مانیتورش که خیلی اتفاقی توش یه سایت راهنمای مادر و کودک بازه نگاه می‌کنه.

پوفی می‌کشم : لیام. این بچه منو می‌کشه. مطمئنم.

صداش آرومه : بخشای سختش تموم شده زین. یه ذره دیگه تحمل کن و ما تحویلش می‌گیریم. کی باید بریم دکتر؟

به تقویم روی دیوار نگاه می‌کنم : پس فردا. میای دیگه؟

آره‌ای میگه. دست می‌کشم روی شکمم تا لگداشو آروم کنم. لیام می‌پرسه : خیلی اذیتت می‌کنه؟

نه‌ای میگم. میدونم دروغه. میدونم تمامش برای چیه ولی این عادتمه. همیشه مخفی کردم این چیزا رو. میتونم هنوزم خوب دروغ بگم. صداش میاد : میخوای بگم تریشا بیاد؟ شاید اگه من باهاش حرف بزنم اوکی شه.

سقفو نگاه می‌کنم و با سر و صدا بغضمو قورت میدم : نه. گفت کاراش که اوکی شه میاد. دو ماه آخر پیشمونه.

با احتیاط می‌پرسه : هنوز به خاطر خوابی که دیدی ناراحتی زین؟

نمیدونه خوابم تقریبا واقعیه. لبامو می‌جوئم تا ساکت باشم ولی نمیتونم و تهش یه صدای شکسته از دهنم خارج میشه : آره لی. همه چیزش انگار واقعی بود.

یواش می‌پرسه : چی دیدی؟

روی تخت می‌شینم تا تعادلمو حفظ کنم : من خواب دیدم که تو قاتل دیوید بودی لی. چاقو توی دستات بود و خونی بودی.

سکوت طولانی‌ش می‌ترسونتم. چشمامو با دستام فشار میدم و گوشی رو میذارم روی اسپیکر و میذارمش روی پاهام. صداش می‌پیچه : به من اعتماد داری زین؟

وقتی می‌بینم فشار دادن چشمام فایده‌ای نداره گلومو فشار میدم تا بغض بره. صدام برای همین یه ذره بم میشه : دارم لی.

صداش خشکه. نرمی چند وقت پیشو نداره : من حاضرم قسم بخورم که کار‌ من نیست.

لبامو گاز می‌گیرم تا هق‌هقم بلند نشه. صداش میاد : زین؟ هنوز پشت خطی؟

Entertainer [Z.M] (mpreg)Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt