25-In The Way That Used To Make Me Laugh

2.9K 436 127
                                    

بین خواب و بیداری از لیام که داره میره سرکار خداحافظی می‌کنم که تریشا درو محکم می‌بنده و باعث می‌شه از جا بپرم : زین؟ برای چی انقدر تلاش می‌کنی که لیامو تحریک کنی؟

می‌خندم و چند بار به پشونیم می‌کوبم : ما از حدمون فراتر نمی‌ریم تریشا. بهت قول میدم.

دستشو می‌زنه به کمرش : آره. می‌دونم. تو اصلا بچه رو دوست داری زین؟

عصبی میشم. خنده‌مو جمع می‌کنم و زل می‌زنم بهش : من دلم نمیخواد کوچیک‌ترین آسیبی بهش برسه. از وقتی دیدمش دیگه نمیخوام تریشا. حواسم هست. بزرگ شدم و می‌فهمم.

پوفی می‌کشه و در اتاقو پشت سرش محکم می‌بنده. دوباره توی تخت میرم و می‌خوابم. وقتی بیدار می‌شم که لیام رسیده خونه.

کراواتشو می‌گیرم و می‌بوسمش : به خونه‌ت خوش اومدی پینو.

می‌خنده و بغلم می‌کنه. گونه‌مو می‌بوسه و دستشو دایره‌ای روی شکمم حرکت میده. لبخندی می‌زنم و می‌رم عقب. وقتی برمیگرده یه تیشرت سفید تنشه و شلوارک طوسی.

سر شام حسابی فکرش مشغوله. تریشا با پا به پام می‌زنه و من یواش می‌پرسم : لیام؟ خوبی؟

سر تکون میده و لبخندی می‌زنه. بشقابش دست نخورده‌س تقریبا. میذارتش توی سینک و می‌شینه روی مبل. تریشا با اخم می‌پرسه : چی بهش گفتی؟

شونه بالا میندازم و بشقابو هل میدم جلوتر. از پشت بهش نزدیک میشم و از روی مبل دولا میشم. سرمو میذارم روی سرش و دستامو میذارم روی لپاش. می‌کشمشون و می‌خندم.

دستاشو میذاره روی دستام و می‌بوستشون. اگه بچه نبود می‌دونم که دستامو می‌کشید و خودم از پشت می‌پریدم روی مبل. الان تنها کاری که می‌کنم اینه که بعد از این که آروم بوسیدمش مبلو دور می‌زنم.

دستمو می‌ندازم دور شونه‌ش و به چشمای براقش نگاه می‌کنم : چی شده لی؟

نگاهم می‌کنه و مردده که یه چیزی بگه. دست می‌کشم به لبش و یواش زمزمه می‌کنم : بگو حرفتو لیام. داری خفه میشی.

به سقف نگاه می‌کنه و بغضشو قورت میده : زین؟ شبا با کی حرف می‌زنی؟

دهنم باز می‌مونه و بعد چند ثانیه می‌خندم. وسط خنده‌هام نگاهش می‌کنم که صورتش متعجبه. خنده‌مو جمع می‌کنم و محکم بغلش می‌کنم : با لویی حرف می‌زنم لیام. شبا چون روزا زیاد می‌خوابم خوابم نمی‌بره و لویی هم شبا کار می‌کنه.

بد نگاهم می‌کنه. خودمو جمع و جور می‌کنم و با آرامش می‌گم : گوش کن لی. هیچی بیشتر از دوستی معمولی نیست. خب؟ ما‌ راجع به تو و هری حرف می‌زنیم و کارای روزمره‌مون. هیچ اتفاق خاصی بینمون نمی‌افته.

می‌تونم حس کنم که خیالش راحت شده. لبخندی می‌زنم و دوباره بغلش می‌کنم. روی گردنمو می‌بوسه و یواش میگه : دیشب صداتو شنیدم که داشتی راجع به دوست داشتن حرف می‌زدی و حسابی ترسیدم زین.

لبخند پهنی می‌زنم و سرمو به سینه‌ش می‌مالم. دست می‌کنه توی موهام و محکم پیشونیمو می‌بوسه. دست می‌کشم و گوشه‌ی چشماشو پاک می‌کنم.

یواش میگم : امیدوارم تنها دلیل اشک ریختنت باشم لی. میدونم اصلا قشنگ نیست که آرزو کنم اینو ولی واقعا امیدوارم همین باشه.

می‌خنده و می‌نشونتم روی پاش. دستشو مثل شونه توی موهام می‌کشه : همه چیزت فرق داره زین. همه چیزت.

****

لیام پاهاشو محکم‌تر دورم می‌‌پیچه و من شماره‌ی لویی رو می‌گیرم : هی فاگی لاور. چطوری؟

می‌خنده و یه دور توی صندلیش می‌چرخه. از صداش می‌فهمم : خوبم. چه طوری فاگی فادر؟ بابات چطوره؟

می‌خندم : پاهاش دور کمرمه الان. خوبیم.

هومی میگه و یه ذره نوشیدنی میخوره. عاشق صدای قورت دادنشم : خیلی خب. وقتی جفتتون خوبین دو حالت داره. یا با هم رفتین تو تخت و اصلا گوربابای بچه. یا بچه عالیه. که فکر کنمیچه عالیه و شماها هم تو تختین. الان چی شد دقیقا؟

نچی میگم و روی دست لیام شکلای مختلف میگم : مطمئنم امشب الکل خوردی لو.

بشکن می‌زنه : صد و پنجاه امتیاز فاگی فادر. حسابی مستم. میخوام بهش حمله کنم و بندازمش گردن مستی.

می‌خندم : مثل لیام که استاد انداختن گردن مستیه. آخ لیام. خیلی داری پاتو روی شکمم فشار میدی پینو.

پاشو یه ذره آزاد می‌کنه و من اخم شدیدی می‌کنم : توئم بندازش گردن مستی‌ت لو. حسابی جواب میده.

لیام می‌خنده و روی کتفمو می‌بوسه. خودمو می‌کشم جلو و صدای لویی میاد : فکر کنم انقدر خوردم که بیهوش شم، زین. یه ذره دیدم تاره.

پوفی می‌کشم : فقط تا وقتی بیاد بیدار بمون و بعدش بهش بگو مستی. حالا چی خوری؟

می‌خنده سرخوش : اسکاچ، زین. روانیشم. به خصوص وقتی بهش یه ذره پوره‌ی سیب اضافه می‌کنم. وای.

فحشی میدم : منم میخوام لویی. باید بعدا برام درستش کنی.

صدای خمارش میاد : اوخ اوخ. اومدش. بازم سفید پوشیده. من می‌میرم. تو و فاگی فاکر و دوست‌پسرت و بچه‌ت و هری حق دارین شرکت کنین تو مراسمم. اگه داییمو بیاری از تو قبر بلند میشم و دوست پسرتو می‌برم.

سر به تاسف تکون میدم : زیادی داری چرت میگی لو. شب بخیر.

گوشی رو قطع می‌کنم و مشتی به لیام می‌زنم : داشتی من و بچه‌تو خفه می‌کردی پینو. مار پیتون.

می‌خنده : شب توئم بخیر زازا.

****

میدونم خیلی کمه ولی لازمه بچه‌ها. صبر کنین. هاهاه.

ببخشید اگه تاخیر داره پارتا. اینترنتم اوکی نیس -.-

عال د لاو.

Entertainer [Z.M] (mpreg)Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora