•Dare or Truth?!
د.ا.ن ایزابل?{لو}:هی
س:هی تو اشنایی..همون تازه وارد?خدایی ما کجا تو کالج کیون خوشگل دشتیم همشون اب کشیده بودن دیه-_-
لبخندی زد و گف:اوه اره...اگه مایل باشین بیاین پیش ما هوم?
س:البته
_:نههمزمان گفتیم ک یهو سارا رو دیدم بهم اخم کرده⊙-⊙ودف اخههههه
س:خوشحال میشیم
پسره رفت و سارا هم منو کشید دنبال خودش...اروم دم گوشش گفتم
_:سارااا من میگم اینا خطرناکن نزدیکشون نشیم بعد تو هی داری نزدیک میشی بابا میخورنت تموم میشی اونوخ کی برا من غذا بپزه
چشاشو چرخوند و اروم بهم گفت:ایزابل ببند اون فکو بعدم کم به اون فیلما نگا کن دیوونه شدی بخداپسره و سارا وایستاد و منم با مخ خوردم به پشت سارا سرمو مالوندم و از پشتش اومدم بیرون همشونو انالیز میکردم یکیشون خیلی بیبی فیس بود و موهاشم طلایی بود اونیکی هم ک جذابشون بود مو مشکی و بعدی.....فاک....ایناااااااا???
کیون خوشگله:خب نایل، زین، هری، لیام و منم لو هستمس:خوشوقتم منم سارا وندرسون و دوستم ایزابل اونسون
موهامو ریخته بودم رو صورتم ک منو نبینن یهو ی درد بدی رو تو پهلوم حس کردم به سارا نگا کردم ی از اون نگاها ک میگه عین ادم رفتار کن وگرنه تا ی هفته خبری از غذا نیس بهم انداخت ایح باشه دیه
_:اممم ینی..منم خوشوقتم
نایل/ن:مام همینطور...خب بیاین خوش بگذرونیم کی پایه جرعت حقیقته?ابنطوری میتونیم بیشتر همو بشناسیمهمشون موافقت کردن و ی لحظه همه جا ساکت بود...ی چشمی از لای موهام نگا کردم دیدم بهم نگا میکنن شیت
_:فک کنم منم هستم
انقدر اروم گفتم ک نشنیده اش بگیرن ولی شنیدن:/رفتیم بیرون و روی میز کنار استخر نشستیم و لیام ی بطری اورد و گذاش رو میزو چرخوند، دور اول افتاد به زین و نایل
زین/ز:خب خب ددچ اینجه دیه رحم ندریم ج یا ح
نایل/ن:حقیقت گرچه تلخ است اما زیباست
ز:خب خب بوگو ببینیم تا حالا با جاستین شیطون بازی کردی تو تخیلاتت یا نه?
ن:شیت زین سوال دیگه ای نبود?آه بیخیال بالاخره ک میفهمیدین-_-عا چر ی بار اونم خیلی وقت پیش-_-
ز:تو گی و به ما نگفتی?
ن:من تو تخیلاتم دختر بودم
ز:ریدی ددچ
بعدش نایل چرخوند و افتاد به لیام و لو
لیام/لی:ج یا ح?
لو:جهنم و ضرر حقیقت
YOU ARE READING
I'm not Yours|| Harry Styles
FanfictionHighest ranking:1 / 2019 داستان زندگی من ی داستان کلیشه ای نیست،همه چی از دستشویی مردونه Rose club شرو شد...خب سارا باید منو به اون پارتی میبرد...