د.ا.ن ایزابل
*دیرینگ دیرینگ برای بار هزارم که این خرسا پا نمیشن:/*
با صدای گوشی از خواب بیدار شدم...خب...این گوشی من نیست، چون برا من صدای پلنگ صورتیه!و...چون بر من نیست...بیخی
*دیرینگ دیرینگ*
انگار دست بردار نیستل...پس قطعا برا هریه، همونطور چشم بسته دستمو رو صندلی راننده کشیدم
_:هی ادوارد
ه:همم
_:گوشیت
با صدای خواب الود گفتم و هری تکون هم نخورد...عاحح باید دست بکار شم یه چیزی یا حالا یه جاییش رو گرفتمو هی تکون میدادم
_:هری میگم گوشی
ه:عاخ...فاک
حرفم با شنیدن عاح و ناله هاش قطع شد و بهش نگاه کردم...یه نگاه به صورت جمع شده و قرمزش انداختم و یه نگاه به دستم و.......شتتتت
_:هولی شتتت متاسفم متاسفم
دستمو برداشتم(همون اونجاشو له کرده بود)و به شلوار مالوندمش...چیه؟وسواس نیستم فقط...نمد:/
_:اوییی شرمنده اممم زدم فیوزتو پروندم(اشاره به دیک برقی)
ه:وااات
_:اممم...هیچی گوشیت
از کف ماشین برشداشت و با صدای گرفته جواب داد
ه:الو...نه خوبم...ما تو راهیم...وات؟شماها رسیدین؟...باشه باشه...باشه دیگ
قط کرد و بهم گفت که رسیدن به هتل و منتظر ما هستن بعد ماشینو روشن کرد منم گوشیمو دراوردم ک ببینم کسی زنگ زده یا نه ک...شارژش تموم شد،اخه اینجاااا، الان وقتش بود گازو؟هوف...فقط یک نفر هست که میتواند به دادم برسد!
_:اممم ادوارد
ه:هری ام
_:باش همون، ادوارد میگم...میتونم گوشیمو شارژ کنم؟
ه:خب چرا به من میگی احیانا که منو پریز برق نمیبینی؟
_:عاممم خب
با چشام به اونجاش اشاره کردم و سوالی بهم نگاه کرد
_:اونجا دیگه
ه:کجا؟
_:همونجا دیگههه
بازم اشاره کردم که یهو پوکر شد..خب..اهم اهم
_:اوه شت متاسفم یادم رفته بود که فیوزشو پروندم
ه:خدایا منو بکش
_:نهههه حداقل گاوت کنه یکم سودمند باش انسان بودنت ک سودمند نیس کل خوابگاهو روشن کردی الن یه گوشی رو نمتونی شارژ کنی:/
بعد با یه قیافه وات ده فاکی بهم نگاه کرد و منم دهن باز کردم یه چیزی بگم که چشم به تابلوی ازادراه خورد
YOU ARE READING
I'm not Yours|| Harry Styles
FanfictionHighest ranking:1 / 2019 داستان زندگی من ی داستان کلیشه ای نیست،همه چی از دستشویی مردونه Rose club شرو شد...خب سارا باید منو به اون پارتی میبرد...